حقیقت نمونهای از آرمان مطلوب جوانیست، عشق اما برعکس نوعی از آرمان انسان
جاافتادهایست که دوباره برای تجزیه شدن و مردن آماده به خود زحمت دادن است. نزد
انسانهای متفکر شعله اشتیاق برای حقیقت زمانی خاموش میگردد که دریابند انسان برای
شناخت حقیقتِ واقعی به اندازهای بد استعداد است که بنابراین جستجوی حقیقت در اصل
نمیتواند حرفهای انسانی و بشردوستانه باشد. اما همینطور کسانی هم که هرگز به چنین
ادراکی نمیرسند در تجربه کردنِ ناخودآگاه خود چرخش یکسانی متحمل میگردند.
دارای حقیقت بودن، حق داشتن، دانستن، توانا به تشخیص خوب و بد از هم بودن، و
از این جهت قضاوت کردن، مجازات کردن، محکوم کردن، توانستن و اجازه داشتن به راه انداختنِ
جنگ _ اینها در خور جوانیست و برازنده جوانان نیز میباشد. وقتی آدم پیرتر میگردد
و در کنار این آمالها میماند، بنابراین آن مقدار کم از استعداد برای بیداری، برای
حس کردنِ آن حقیقت فوقِ بشری که ما انسانها همگی دارای آن هستیم نیز در او میپژمرند.
(از نامهای به فانی شیلر در ماه ژوئن سال ۱۹۳۱)
ــ ناتمام ــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر