ندائی از ماوراء میثاقها.(6)
من اجازه ندارم سکوت کنم و نگویم که این نامه با همین سؤال
بارها برایم فرستاده شده است، خوانده و جواب داده یا بیجواب گذاشتهام. اما نیروی
نیاز همیشه با هم برابر نیستند، فقط این ارواح قوی و ناب نیستند که در ساعت مشخصی میآیند
و چنین سؤالاتی مطرح میسازند، همچنین نوجوانان ثروتمندی با رنجها و از خود گذشتگی
نصفه و نیمهشان هم میآیند. یکی از آنها برایم نوشته بود که تصمیم را به عهده من گذاشته
است، یک <آری> از طرف من، و او شفا خواهد یافت، و یک <نه>، به این ترتیب
او خواهد مُرد _ _ و با آنکه طنین آن نیرومند بود، من اما این درخواست را گوشزدی به
خودخواهی خویش حس کردم، به نقاط ضعفم، و بعد به داوری نشستم: این نویسنده نامه نه توسط
<آری> من شفا خواهد یافت و نه با <نه> گفتن من خواهد مُرد، بلکه همچنان
مشکل خود را آبیاری خواهد کرد و سؤالش را شاید با بعضی دیگر از سالخوردگان و خردمندان
مطرح خواهد ساخت، خود را با جوابها کمی تسلی داده و کمی سرگرم خواهد گشت، و کلکسیون
پاسخهای به دست آمده را در پوشهای جای خواهد داد.
اگر من معتقدم که این نامهنویسِ امروزی یک چنین فردی نیست، اگر من او را جدی میگیرم، به اعتمادش پاسخ میدهم و مایلم
به او کمک کنم، این کار از طرف من رخ نمیدهد، بلکه توسط او، این نیروی اوست که دستانم
را هدایت میکند، حقیقت اوست که از میان میثاقِ خِرد سالخوردگی برای خود راه باز میکند،
پاکی اوست که مرا هم به بیریائی وادار میسازد، و نه یک تقوا، یک صدقه، یک به خاطر انسانیت،
بلکه بخاطر زندگی و حقیقت، درست به همان شکل که بعد از بازدم، با وجود همۀ نیتها
یا جهانبینیها بعد از لحظه کوتاهی اجباراً دوباره دَم میآید. ما این عمل را انجام
نمیدهیم، این عمل در ما رخ میدهد.
ــ ناتمام ــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر