در پختگی انسان جوان‌تر می‌شود.(73)


ندائی از ماوراء میثاق‌‏ها.(6)
من اجازه ندارم سکوت کنم و نگویم که این نامه با همین سؤال بارها برایم فرستاده شده است، خوانده و جواب داده یا بی‌‏جواب گذاشته‏‌ام. اما نیروی نیاز همیشه با هم برابر نیستند، فقط این ارواح قوی و ناب نیستند که در ساعت مشخصی می‌‏آیند و چنین سؤالاتی مطرح می‏‌سازند، همچنین نوجوانان ثروتمندی با رنج‌‏ها و از خود گذشتگی نصفه و نیمه‌‏شان هم می‌‏آیند. یکی از آنها برایم نوشته بود که تصمیم را به عهده من گذاشته است، یک <آری> از طرف من، و او شفا خواهد یافت، و یک <نه>، به این ترتیب او خواهد مُرد _ _ و با آنکه طنین آن نیرومند بود، من اما این درخواست را گوشزدی به خودخواهی خویش حس کردم، به نقاط ضعفم، و بعد به داوری نشستم: این نویسنده نامه نه توسط <آری> من شفا خواهد یافت و نه با <نه> گفتن من خواهد مُرد، بلکه همچنان مشکل خود را آبیاری خواهد کرد و سؤالش را شاید با بعضی دیگر از سالخوردگان و خردمندان مطرح خواهد ساخت، خود را با جواب‏‌ها کمی تسلی داده و کمی سرگرم خواهد گشت، و کلکسیون پاسخ‌‏های به دست آمده را در پوشه‏‌ای جای خواهد داد.
اگر من معتقدم که این نامه‌نویسِ امروزی یک چنین فردی نیست، اگر من او را جدی می‌‏گیرم، به اعتمادش پاسخ می‏‌دهم و مایلم به او کمک کنم، این کار از طرف من رخ نمی‏‌دهد، بلکه توسط او، این نیروی اوست که دستانم را هدایت می‏‌کند، حقیقت اوست که از میان میثاقِ خِرد سالخوردگی برای خود راه باز می‏‌کند، پاکی اوست که مرا هم به بی‏‌ریائی وادار می‌‏سازد، و نه یک تقوا، یک صدقه، یک به خاطر انسانیت، بلکه بخاطر زندگی و حقیقت، درست به همان شکل که بعد از بازدم، با وجود همۀ نیت‏‌ها یا جهان‌بینی‌‏ها بعد از لحظه کوتاهی اجباراً دوباره دَم می‌‏آید. ما این عمل را انجام نمی‏‌دهیم، این عمل در ما رخ می‏‌دهد.
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر