ندائی از ماوراء میثاقها.(3)
تحقیق و بررسی واژههای "پیر و خردمند" سودی برایم
نداشت. حالا برای اینکه کارم به نحوی با این نامه به پایان برسد مسیر معکوس را انتخاب
میکنم و برای یافتن توضیح به جای واژههای منفرد به محتوای نامه میپردازم، به موضوعی
که مرد جوان را به نوشتن این نامه واداشته است. و آن طرح یک سؤال بود، ظاهراً یک سؤال
خیلی ساده، بنابراین جواب به آن هم باید ظاهراً خیلی ساده باشد. سؤال این بود:
"آیا زندگی معنا دارد، و آیا بهتر نیست که یک گلوله در مغز خود شلیک کنیم؟" در نگاه اول چنین به نظر میرسد که این سؤال اجازه جوابهای زیادی را نمیدهد. من میتوانستم
جواب دهم: خیر عزیزم، زندگی بیمعناست، و حقیقتاً بهتر است که و غیره. یا میتوانستم
بگویم: عزیز من، البته که زندگی دارای معناست، و راه نجات به وسیله گلوله، حرفش را هم
نزن. یا اینکه: البته زندگی بیمعناست، اما با وجود این آدم احتیاج به کشتن خود ندارد.
یا اما: زندگی البته معنی خوب خود را دارد، اما منصفانه با آن برخورد کردن یا درک کردنش
آنقدر سخت میباشد که آدم بهتر است خود را با یک گلوله و غیره.
ــ ناتمام ــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر