اضافه وزن.(2)


در این شکی باقی نمی‏‌ماند که هرگز دیگر با هواپیماهای این شرکت پرواز نخواهی کرد. این دزدان هوائی باید مواظب اعمال خود باشند. اخبار جور و واجوری در باره کیفیت هواپیماهایشان شنیده می‌‏شود. مراقبت و تعمیر از هواپیما برایشان بی‌اهمیت است و اصلاً به خدمت و مراقبت از مسافر فکر نمی‏‌کنند.
سوء تفاهم نشود: این تحقیر به خاطر مُچ‏گیری‏‌ست که مرا به خشم می‌‏آورد و نه اضافه پرداخت. این چند شِکِل که باید پرداخت شود حقیقتاً نقش مهمی بازی نمی‏کنند. یعنی، آن‏ها نقشی بازی نخواهند کرد، وقتی که واقعاً فقط چند شِکِل باشند. اما در حقیقت هر کیلو اضافه وزن چهل شِکِل می‌ارزد. یک پدر بی‌‏گناه که از دایاسپورا به وطن بازمی‏‌گردد و برای فرزند محتاج خود یک اسباب‌‏بازی با خود می‏‌آورد _ آن بی‏‌انصاف نشسته در باجه او را ششصد و چهل شِکِل تیغ می‏‌زند، انگار که اسرائیل به وسیله دشمنان فراوانی اصلاً محاصره نشده است. و این ‏کار مطمئناً اسرائیلی را به طور غریزی مجبور به خودکفائی می‏‌سازد. در نتیجه او یک ساک‏ کوچک می‏‌خرد و علاوه بر یک دوچرخه پنج کیلو نارگیل به عنوان آذوقه بین راه در آن جا می‏‌دهد. "این ساک‏، دوشیزه؟ فقط مواد ضروری برای سفر ..." اما در همان لحظه‌‏ای که تو ساک‏ را بلند می‏‌کنی _ تو اجازه نداری نشان دهی که بخاطر سنگینی ساک‏ در حال تقلا کردنی، مگر بجز این است که تو در آن فقط کمی مواد ضروری ریخته‌‏ای؛ مسواک، حوله، نارگیل _، در همان ثانیه هم بانوی چشم اشعه ایکسی نگاهی به ترازو می‏‌اندازد که بالای بیست کیلو را نشان می‏‌دهد و با لبخندی شبیه به لبخند فرشتگان خش خش کنان می‏‌گوید:
"ساک را کنار چمدان‌تان قرار دهید، آقای محترم."
بعد مشخص می‏‌شود که وزن ساک سنگین‏‌تر از چمدان است.
این‏جا مقصر آن دو شمعدان عهد عتیق می‌‏باشند.
به همین جهت پیشنهاد می‌‏شود قبل از این‏که برای چک کردن بروید ساک را در گوشه‌‏ای از محل ترخیص کالا قرار دهید. تمام فرودگاه‏‌های جهان پُر است از ساک‏‏‌هائی که به طور موقت یتیم گشته‌‏اند.
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر