آنچه شما ترقی مینامید، خود را مانند کل تاریخِ معنوی انسان
تکامل میبخشد، نه در توده مردم، بلکه در اقلیت کوچکی از انسانهائی که دارای
<نیت خیر> میباشند. همیشه اینگونه بوده است. آنجا که این گروه کوچک قدرت به
دست آورد، برای یک لحظه بر روی زمین یک فرهنگ و مذهب الهی بوجود میآید. و تکلیف ما
این نیست که جهان اصلاحناپذیر را آموزش دهیم، بلکه به کرات این اقلیت را تشکیل داده
و اجازه ندهیم که امپراطوری مورد تحدید کوچک خدا نابود گردد.
***
آرمانهای مدرن فرهنگ ما طوری مقابل فرهنگ چینی قرار گرفته
است که ما اجازه داریم از اینکه در آن سرِ کره زمین دارای یک چنین همتای ارجمندی هستیم
خشنود باشیم. باید برای این خِرد غریبه بدون آنکه خود را مانند برده تابع آن سازیم
احترام قائل گردیم، احترامی که بدون آن قادر به یادگیری و درک آن نخواهیم گشت، و باید
خاور دور را حداقل جزئی از تعالیم خود به حساب آوریم، همانطور که ما این کار را از
زمان گوته با خاور نزدیک انجام دادیم. و وقتی ما صحبتهای بسیار الهام بخش و سرشار
از فرزانگی کونفوسیوس را میخوانیم، نباید آنها را به عنوان یک باریکبینی مفقودالاثر
از زمانهای گذشته در نظر گیریم، بلکه به یاد داشته باشیم که نه تنها آموزشهای کونفوسیوس
این امپراطوری پهناور را دو هزاره حفظ و یاری کرده، بلکه امروز هم اولاد کونفوسیوس
در چین زندگی میکنند و نام او را با غرور با خود میکشند _ که در کنار آنها پیرترین
و با فرهنگترین اشرافزاده اروپائی جوان به نظر میآید. لائوتسه نباید جایگزین انجیل
گردد، اما باید به ما نشان دهد که مشابه آن همچنین در زیر یک آسمان دیگر و در زمانهای
پیشتری رشد کرده است، و این باید ایمان ما را به این که نوع بشر به رغم همه چیز یک
یگانگیست و دارای هدفها، ایدهآلها و گزینههای مشترک است تقویت کند.
***
پارسایان و مؤمنان بسیاری در جهان پراکندهاند که به کلیساها
و مذاهب وابسطه نیستند، انسانهائی با نیت خیر، کسانی که زوال انسانیت و مرگ تدریجی
صلح و اعتماد به جهان آنها را سخت به وحشت میاندازد. برای این پارسایان نه کشیشی
وجود دارد و نه تسکین خاطر از کلیسائی، اما برای آنها نیز ندا دهنده، مقدسین و شهدا
در کویر وجود دارد.
ــ ناتمام ــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر