بالاخره میشائیل آرام شروع به جستجو در کمد و جعبهها میکند. در جعبهها و
کشوهای کمد خرت و پرت زیادی کنار لباس زیر کثیف و پیراهنهای شسته شده و کنار جورابها
و شالگردنها قرار داشتند. در کمد صیقل داده شده تک و توک شلواری آویزان بود، یک پالتوی
کلفت سیاه رنگِ یقه مخملی، تعدادی کت و شلوار از مد افتاده کهنه و یک کت مخصوص دربانی.
داخل کمد یک چتر و تعدا زیادی عصا تکیه داده بودند، سه جفت کفش و یک جفت چکمه بلند،
یک دمپائی سائیده شده و در بالاترین کشوی میزِ تحریرِ باریک تعداد زیادی کلید زنگزده
قرار داشت، سکههای مسی از دوران قدیم، صلیب شکسته_ و یک نشان افتخار اعطاء کمک زمستانی
به نیازمندان، دو زنجیرِ ساعتِ نقره، یک انگشتر مُهردارِ قابل مصرف، یک ساعتِ خراب سیاه
شده، یک کیفِ پول درب و داغان، یک مدالِ افتخار درجه دو از سال ۱۸۷۰ و یک کیف فرسوده
حاوی مدارک عرق کرده و به هم چسبیده که در بینشان نه دفترچه بانک، نه دفتر پساندازی
و نه مدرک بیمه عمر یا اوراق بهاداری بود. در یک جعبه مقوائی کوچک دوازده مارک و چند
سکه از جنس نیکل قرار داشت. اینها تمام دارائیش بودند.
ــ ناتمام ــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر