ترس.(7)


بالاخره میشائیل آرام شروع به جستجو در کمد و جعبه‏‌ها می‏‌کند. در جعبه‌‏ها و کشوهای کمد خرت و پرت زیادی کنار لباس زیر کثیف و پیراهن‏‏‌های شسته شده و کنار جوراب‏‌ها و شال‌گردن‏‌ها قرار داشتند. در کمد صیقل داده شده تک و توک شلواری آویزان بود، یک پالتوی کلفت سیاه‏ رنگِ یقه مخملی، تعدادی کت و شلوار از مد افتاده کهنه و یک کت مخصوص دربانی. داخل کمد یک چتر و تعدا زیادی عصا تکیه داده بودند، سه جفت کفش و یک جفت چکمه بلند، یک دمپائی سائیده شده و در بالاترین کشوی میزِ تحریرِ باریک تعداد زیادی کلید زنگ‌‏زده قرار داشت، سکه‌‏های مسی از دوران قدیم، صلیب شکسته_ و یک نشان افتخار اعطاء کمک زمستانی به نیازمندان، دو زنجیرِ ساعتِ نقره، یک انگشتر مُهردارِ قابل مصرف، یک ساعتِ خراب سیاه شده، یک کیفِ پول درب و داغان، یک مدالِ افتخار درجه دو از سال ۱۸۷۰ و یک کیف فرسوده حاوی مدارک عرق کرده و به هم چسبیده که در بینشان نه دفترچه بانک، نه دفتر پس‌‏اندازی و نه مدرک بیمه عمر یا اوراق بهاداری بود. در یک جعبه مقوائی کوچک دوازده مارک و چند سکه از جنس نیکل قرار داشت. این‏ها تمام دارائیش بودند.
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر