خوشی صورتگر
کشتزارها دانه حمل میکنند و مزۀ پول میدهند
دشتها در محاصره سیمخاردارند،
احتیاج و حرص برپا کردهاند،
به نظر میآید همه چیز فاسد گشته و از نفس افتاده.
اما اینجا در چشمان من
خیالات نظم دیگری دارند،
بنفش جاریست و رنگ ارغوانی، که من
شعر پاکیاش را آواز میخوانم تاج بر سر مینهد.
زرد به زرد، و زرد به سرخ تنظیم گشته،
رنگِ آبی ملایمی در اوج سرخفامِ در پرواز است!
نور و رنگ میجهند از جهانی به جهانی دیگر،
عشق طاق میبندد و طنین میاندازد در امواج.
حکم میراند معنویت، شفای همۀ دردها،
رنگِ سبز از چشمۀ تازه متولد گشته مشغول طنیناندازیست،
تازه و پُرمغزِ جهان تقسیم میگردد
و دلها شاد و روشن خواهند گشت.
ــ ناتمام ــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر