یک انسان ابله.(12)


پشت سرشان مردم زمزمه می‌کردند "هیس! هیس! ساکت!". کرول در کنار در خروجی ایستاده بود، تعظیمی کرده و قصد معذرت‏خواهی داشت.
ایوون فریاد می‌زند "مهم نیست! مهم نیست! ما این را فراموش نخواهیم کرد!" و مصمم فرمان می‌دهد: "بیائید! حرکت! نذارید مزاحم رفتن‏ شماها بشن!" همراهان هجوم برده و از در خارج می‏‌شوند.
ایوون در کنار ماشین می‏‌گوید: "من امروز دوست دارم فقط هویگِل، کوتلِم، رامینگ و آنتون با ما باشند! بذار بقیه به خونه‌‏هاشون برن! ما خودی‏‌ها دور هم باشیم بهتره!". میلیونر پیش بقیه همراهان می‌دود، این را به آن‏ها می‌‏گوید و دوباره بازمی‏‌گردد، سریع سوار ماشین شده و با اشاره دستور حرکت می‏‌دهد.
در راه ایوون ناسزا می‏‌گفت: "می‏‌دونی! کافه‌‏دارها همه این‏طورند، اراذل! اوباش!".
هویگِل با یک صدای بم زمزمه می‏‌کند: "درسته! درسته!"
"ماده‌سگ‏‌های وراجی هستند!"
هویگِل با رضایت او را همراهی می‌‏کند: "درسته! درسته!"
کوتلِم نقاش به شدت می‌‏خندید.
ایوون شکایت می‌‏کرد و فحش می‏‌داد: "و این سینه‏‌های شبیه گوشت‏‌کوبیده شده، پِف! این انگشت سوسیسی، اَه!"
هویگِل زیر لب می‏‌گوید: "گولاش! گولاش با سیب‌‏زمینی!". آنها در طول راه می‏خندیدند. ایوون بازویش را افسون‏گرانه به پشت گردن هویگِل می‏‌اندازد و صورت سرد و آرایش کرده‌‏اش را به گونه او فشار می‏‌دهد و طولانی و پر سر و صدا او را می‏‌بوسد.
"هویگِل تو مرد منی!"
وضع دوباره عادی شده بود.
فان هارزکرک می‏‌پرسد: "چه می‏‌نوشیم؟"
ایوون با اطمینان می‌‏گوید: "شامپاین! شامپاین! _ من دلم می‏‌خواد امروز تو شامپاین شنا کنم _ و بعد ویسکی!"
ماشین غژ غژکنان از میان دروازه داخل می‌‏شود.
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر