در پایان چنین به نظر میآمد که انگار تمام مردم در آن
پائین خود را بر روی هم پرتاب کردهاند و فریادهای ناخوانا و مستانهشان عاقبت خود
را با موزیک مخلوط و به یک کورال قوی توسعه داده و تمام فضای سالن را به لرزیدن وادار
ساخته است، از تمام گلوها با فریاد آوازی رو به بالا میرفت: "اووو بهههشت! قماررخانهههه
بهههشت!"، تا اینکه آدام فویگِل دقیقاً مانند آدم نیمه مُردهای در میان بازوان
همرزمش خم میشود و به هیجان آمده از خوشبختی عمیقی فریاد میکشد: "بهههشت!"
چند روز بعد او توانست نام خود را با حروفی در قطعات نیممتری
که زیرش نوشته شده بود: "بزرگترین آرتیست" بر تمام ستونهای نصبِ آگهی بخواند.
و هر شب به همان ترتیب مورد تشویق مردم قرار میگرفت. در اواسط ماه دوم بر روی تمام
آگهیهای دیواری زیر نام او نوشته شده بود: "برای سومین بار تمدید گشت!"
ــ ناتمام ــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر