یک انسان ابله.(14)


شامپاین قبلاً خنک شده بود.
هنگامی که آدام هویگل گیلاس‌‏های مشروب و سینی غذاها را به درون اطاقِ ویژه سیگار کشیدن حمل می‌‏کرد دوباره بر خود کاملاً مسلط شده بود و مانند گارسونی ماهر خدمت می‌‏کرد. حاضرین بعد از حمله حریصانه به سمت غذا و با ولع خوردن آن خلق و خوی‏شان بهتر می‏‌گردد.
هویگِل فریاد می‏‌زند: "و من؟! _ من در صومعه چمباته می‌‏زنم و تمام تُف‏‌هامو اونجا قی می‌کنم! _ اونجا! _ اونجا! _ اونجا! _". و بقیه تکرار ‏می‌‏کنند: "اونجا _ اونجا _"
میلیونر پوست تخم‏‌مرغش را با قوسی بزرگ به سمت سقف پرتاب می‏‌کند. پوست تخم‏‌مرغ به آیینه بالای بخاری دیواری اصابت کرده و خرد می‏‌شود. ایوون خوشحال از این کار تخم‏‌مرغ خود را به سمت سطح درخشانی از دیوار پرتاب می‏‌کند. بنگ! تخم‌‏مرغ پس از بر خورد به آن‏جا از هم متلاشی می‏‌گردد.
هویگِل مانند جارچی‏‌ای فریاد می‏‌زند: "چه خبره! چه خبره!" و او هم تخم‏‌مرغش را به سمت آیینه پرتاب می‏‌کند. کشتی صخره خطرناک را دور زده بود. شلپ _ شلپ _ شلپ! همه تخم‏‌مرغ‏‌های خود را به سمت آیینه پرتاب می‏‌کنند. مسابفه پرتاب تخم‌‏مرغ آغاز می‏‌شود. ایوون خوشحال خود را به شدت می‌‏جنباند و هویگِل از خوشی جست و خیز می‏‌کرد.
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر