شامپاین قبلاً خنک شده بود.
هنگامی که آدام هویگل گیلاسهای مشروب و سینی غذاها را
به درون اطاقِ ویژه سیگار کشیدن حمل میکرد دوباره بر خود کاملاً مسلط شده بود و مانند
گارسونی ماهر خدمت میکرد. حاضرین بعد از حمله حریصانه به سمت غذا و با ولع خوردن آن
خلق و خویشان بهتر میگردد.
هویگِل فریاد میزند: "و من؟! _ من در صومعه چمباته
میزنم و تمام تُفهامو اونجا قی میکنم! _ اونجا! _ اونجا! _ اونجا! _". و بقیه
تکرار میکنند: "اونجا _ اونجا _"
میلیونر پوست تخممرغش را با قوسی بزرگ به سمت سقف پرتاب
میکند. پوست تخممرغ به آیینه بالای بخاری دیواری اصابت کرده و خرد میشود. ایوون
خوشحال از این کار تخممرغ خود را به سمت سطح درخشانی از دیوار پرتاب میکند. بنگ!
تخممرغ پس از بر خورد به آنجا از هم متلاشی میگردد.
هویگِل مانند جارچیای فریاد میزند: "چه خبره! چه
خبره!" و او هم تخممرغش را به سمت آیینه پرتاب میکند. کشتی صخره خطرناک را دور
زده بود. شلپ _ شلپ _ شلپ! همه تخممرغهای خود را به سمت آیینه پرتاب میکنند. مسابفه
پرتاب تخممرغ آغاز میشود. ایوون خوشحال خود را به شدت میجنباند و هویگِل از خوشی
جست و خیز میکرد.
ــ ناتمام ــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر