یک انسان ابله.(11)


لژ هارزکرک مانند همیشه پُر بود. همه در حال خندیدن از نوع خنده‌‏های بلندِ هویگِل بودند. این به او جرأت می‏‌بخشد. او هنوز فراموش و نابود نگشته بود.
میلیونر با دیدن هویگِل مانند قار قار کلاغ چهچهه‏‌ای می‏‌زند و در حال بلند شدن جائی به او برای نشستن تعارف می‌‏کند.
ایوون از تازه از راه رسیده می‏‌پرسد: "چه کار می‏‌کنی؟"
هویگِل خشک پاسخ می‏‌دهد: "احساس بدی می‌‏کنم". گفتگو جان می‏‌گیرد و هر لحظه صدایشان بلندتر می‏‌گردد.
صدای "هیس! هیس!" گفتن از میز روبروئی بلند می‏‌شود، زیرا که در این لحظه زن خوانندۀ تازه استخدام شده‌‏ای بر روی سن آمده و شروع به آواز خواندن کرده بود. "آه.ه.ه.ه.ها!" هویگِل موذیانه آواز را با تکان دادن سر همراهی می‌کرد و تمام افراد دور میز به وجد آمده و با صدای ناهنجار خواننده را همراهی می‌‏کردند.
"هیس! هیس!" هویگِل با نگاهی گذرا در گوشه تاریکی کرول را با چهره‏‌ای عصبانی می‏‌بیند و فوری سرش را برگردانده و با صدای بلند فریاد می‌‏زند: "یک مرغ عشق!".
"هیس! ساکت!" زمزمه‏‌ها قوی‏‌تر می‌‏گردند و چهره‏‌هایِ خشمگین دیده می‌‏شوند.
"سوسک‌‏های سرگین‏‌خور! خوک‌‏های کثیف!" ایوون دندان قرچه‏ آهسته‏‌ای می‏‌کند و بلند داد می‌‏زند: "آنتون، صورت حساب! ما می‏‌خواهیم برویم! فوری!"
گارسون با عجله خود را به میز می‌‏رساند. میلیونر با سر و صدا پول میز را می‌‏پردازد، همه افراد حاضر در لژ از جا برمی‌‏خیزند و مانند مرغابی پشت سر هم و با سر و صدا به سمت در خروجی به راه می‌‏افتند.
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر