در پختگی انسان جوانتر می شود.(55)


آخرین سفر از این‏ نوع.(۱)
بدین‏سان سالخوردگی با استواری‌ای نامحسوس، بی‏‌صدا و آرامی‌ای که با آن سیب رسیده می‌‏گردد و نور در هنگام شب خود را از زمین به کنار می‌‏کشدْ بر او مسلط گشته و دست بر گردنش انداخته بود. بعضی‏‌ها می‌‏گویند که روند زندگی در طبیعت جهشی انجام می‏‌گیرد، اما من بیشتر به عقیده‏‌ای که به آرامی و جریانِ قدرتِ نامحسوس طبیعت معتقد است تمایل دارم، همان‏گونه که شاعر اشتیفتر در پیش‏گفتار کتاب سنگ‏‌های رنگی توصیف کرده است. نزد انسان گونه دیگری‏‌ست، انسان در تجربه و مراقبه اغلب گمان می‏‌برد چنین جهش‏‌هائی را می‏‌بیند، به این نحو که آنچه او فکر می‏‌کرده آهسته و پس از آمادگی ناگهان رشد کرده و رسیده جلوی چشمانش از ساقه به زمین می‌‏افتد. و برای اکثر مردم در رابطه با پیر شدن یک‏ چنین اتفاقی رخ می‏‌دهد؛ پیر گشتن نامحسوس رخ می‌‏دهد، اما لحظاتی وجود دارند که در برابر سالخوردگان ناگهان آینه‏‌ای نگه داشته می‌‏شود، یک آزمایش تحمیل می‌‏گردد، و ویرانیِ نامرئی‏‌مانده ناگهان خشن و اغلب وحشت‌‏انگیز خود را بر آنان فاش می‌‏گرداند.
مردی‏ که در باره‏‌اش صحبت است در دوران جوانی سفر زیادی کرده بود. بخصوص هر ساله یک ‏بار به ایتالیا سفر می‏‌کرد و در آنجا روزها یا گاهی هفته‌‏ها در میان شهرهای قدیمی و ستایش‏‌برانگیز و شهرهای کوچک به قدم‏‏‌زدن می‌‏پرداخت، کنار کلیساهای بزرگ و برج‏‌ها رو به بالا نگاه می‏‌کرد، مجموع ‏آثار هنرهای قدیمی را تک تک سیاحت می‏‌کرد، یک تمرین که از زمان وینکلمَن و گوته خیلی‏‌ها آن‏را ادامه دادند، و سرمشق حقیقی او دانشمندی بود که او بیشتر از همه دوست می‌‏داشت، یاکوب بورکهارد از بازِل.
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر