شعرهای برتولت برشت.


شاید دوباره ما همدیگر را ملاقات کنیم،
اما در محلی که تو ترکم کردی
مرا هرگز نخواهی یافت.
***
درختِ میوه‌‏ای که بار نمی‌دهد
به نازا بودن متهم و سرزنش می‏‌گردد.
چه کسی زمین را معاینه می‌‏کند؟
***
نقل‌قول.
کین Kin شاعر گفت:
چگونه می‏‌توانم اثری جاودانه بنویسم، وقتی که من معروف نیستم؟
چگونه باید جواب بدهم، وقتی که مورد سؤال کسی قرار نمی‏‌گیرم؟
برای چه باید به خاطر اشعار وقت از دست بدهم، وقتی که زمان آنها را گم می‏‌کند؟
من پیشنهادهایم را با زبانی بادوام می‌‏نویسم
زیرا که می‌‏ترسم، خیلی طول بکشد، تا آنها اجرا گردند.
برای اینکه بزرگی به دست آید، احتیاج به تغییرات بزرگی‌‏ست.
تعییرات کوچک دشمنان تغییرات بزرگند.
من دارای دشمنم. بنابراین باید مشهور باشم.
***
در باره صدراعظم پرهیزکار.
من شنیده‌‏ام که صدراعظم مشروب نمی‌‏نوشد
گوشت نمی‌خورد و سیگار نمی‏‌کشد
و در خانه کوچکی زندگی می‌‏کند.
اما من همچنین شنیده‏‌ام، فقرا
گرسنگی می‌‏کشند و در فقر می‏‌پوسند.
چقدر آن دولتی بهتر است که در آن معروف باشد:
صدراعظم در جلسه کابینه مست نشسته است
با تعقیب دود پیپ‏‌هایشان، تغییر
می‏‌دهند ناآموختگان قوانین را
فقیر یافت نمی‏‌گردد.
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر