اشعار مربوط به "از یک کتاب درسی برای شهرنشینان".(13)
هجده
در مورد بیاعتمادی افراد
همه میدانند که تک تک افراد بیاعتماد
تمایل به تبهکاری دارند
تبهکار اما
برای بیاعتمادی خود دلیل دارد.
به من نگو که باعث بیاعتماد گشتن تو
تبهکاری دیگران میباشد.
دلیل بیاعتمادی هرچه میخواهد باشد، فرد بیاعتماد
به تبهکاری تمایل دارد.
بعضی، در آب میافتند، ساحل را بازیگوشانه و شناکنان
به سلامت مییابند
دیگران با زحمت و بعضی دیگر اما توانا به این کار نیستند.
برای رود این بیتفاوت است.
تو باید به ساحل دریا برسی.
بدان: هیچ کس بجز خودت
نمیتواند از تو درخواست کند که زندگی کنی.
فرد بیاعتماد
خیلی ادعایش میشود!
فرد مورد تعقیب اما
زیاد توجه نمیکند که آنجا چه تعقیب میگردد!
ممکن است که زلزلهها حریصانه تو را بخورند
اما آنها بر ضد تو اتفاق نیفتادهاند.
زمینی که تو را بلعیده
به زحمت اشباع شده است.
منظور از بیاعتمادی
در طبقات کاملاً متفاوت است.
نوزده
چرا نانی را که گران است میخورم؟
آیا غله در ایالت ایلینوی گران نیست؟
چه کسی با چه کسی توافق کرده است
که مرد در ایرکوتسک نباید
تراکتورها را داشته باشد
بلکه باید زنگخوردگی آنها را بدارد؟
آیا اینکه من غذا میخورم اشتباه است؟
ــ ناتمام ــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر