از یک کتاب درسی برای شهرنشینان.(2)
سه
به کرونوس Chronos
ما نمیخواهیم خانهات را ترک کنیم
ما نمیخواهیم اجاق را ویران سازیم
ما میخواهیم دیگ را روی اجاق بنشانیم.
خانه، اجاق و دیگ میتوانند بمانند
و تو باید مانند دود در آسمان گم گردی،
دودی که کسی مانع رفتنش نمیگردد.
وقتی میخواهی با ما تماس برقرار کنی،
ما تو را ترک خواهیم کرد
وقتی همسرت میگرید،
ما کلاه خود را روی صورت پائین خواهیم کشید
اما اگر برای دستگیریت بیایند، ما تو را با انگشت نشان
خواهیم داد
و خواهیم گفت: او باید همان شخص باشد.
نمیدانیم چه خواهد شد، و چیزی بهتر نداریم ما
اما تو را دیگر نمیخواهیم.
قبل از آنکه بروی
بگذار تا پنجرهها را بپوشانیم، نکند صبح بشود.
شهرها اجازه تفییر دارند
اما تو اجازه نداری خود را تغییر بدهی.
میخواهیم سنگها را ما متقاعد سازیم
اما تو را میخواهیم بکشیم
تو نباید زندگی کنی.
هر چند ما باید همیشه دروغها را باور کنیم:
تو اجازه نداری اما جزء آنها باشی.
(اینگونه ما با پدرانمان صحبت میکنیم.)
ــ ناتمام ــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر