بر هرگونه امید به پاداش چشم ببند (1)
در یکی از اولین آموزشهائی که من شنیدم، معلم گفت:
"من نمیدانم، چرا شماها به اینجا آمدهاید، اما من از همین حالا میگویم که کل
آموزش بر این اساس استوار است: آنچه باید بشود هرگز نمیگردد". من کمی خود را
طوری احساس کردم که انگار همین حالا او کشیدهای به گوشم زده یا بر روی سرم آب سرد
پاشیده است. اما من باز هم در باره آن فکر میکنم. او میگفت: "همیشه کاملاً آن
چیزی نمیشود که باید بشود. هیچ آینده نویدبخشی که در آن همه چیز بیشکاف کنار هم چیده
گشته باشد وجود ندارد". گرچه این مرا شوکه ساخت، اما معلوم گردید که درست میباشد.
یکی از چیزهائی که برای همیشه ما را ناخرسند نگاه میدارد جستجوی بیوقفه خوشبختی یا
ایمنیست، جستجوی وضعیتی تقریباً دلپذیر برای مصرف خانگی یا در سطوح معنوی و یا در
سطوح آرامش روحی و روانی.
امروزه مردم برای یافتن آنچه میجویند به مکانهای مختلفی
میروند. برنامههای 12-گام وجود دارند؛ کسی برایم تعریف کرد که حالا یک برنامه
24-گامی وجود دارد؛ شاید روزی یک برنامه 108-گامی هم بوجود آید. راههای گوناگون مداوا
و گروههای خودیار بیشماری وجود دارند. بسیاری از مردم خود را صدمه دیده احساس میکنند
و به دنبال چیزی میگردند که زخمهایشان را با آن درمان سازند. به نظر من میرسد که
ریشه شفا، ریشه احساس، برای اینکه یک انسان واقعاً بالغ و پختهای باشیم، در آنجا پیدا
میگردد که آدم دیگر سعی در خلاص کردن خود از شر چیزی نکند، بلکه بداند چگونه آنچه
را که داراست گرامی بدارد. این کار مشکلیست، مخصوصاً اگر آنچه که انسان داراست درد
باشد.
در بوستون یک کلینیک استرس وجود دارد که طبق اصول
بودائی اداره میگردد. این کلینیک توسط دکتر جان کابات-زین که کتاب <زندگیِ سراسر فاجعه> نوشته اوست پایهگذاری شده است. مهمترین
قاعده برای بیماران در این کلینیک این است که آنها باید از هر امید به پاداش صرفنظر
کنند. در غیر این صورت معالجه بینتیجه خواهد ماند. وقتی آدم به دلیل تهاجم به خویش
و انزجار از حالت فعلی روحی خود و به خاطر نوع صحبت کردن یا در مقابل اندام خود احساس
حقارت میکند، بعد نیاز به تغییر خود را نشان میدهد. آدم یک چیزی را در خود ناکافی
میداند. بیماران بیش از هر چیز با مشکلات اعتیاد به خاطر سوءاستفاده از دارو یا استرس
شدید کار به کلینیک میآیند. و دستورالعمل ساده از امید صرفنظر کردن، مهمترین جزء
برنامه برای دست یافتن به سلامتی و شفا در آنجاست.
ــ ناتمام ــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر