شعرهای برتولت برشت.(9)


از یک کتاب درسی برای شهرنشینان.(8)
نه
چهار درخواست از یک مرد در محل‌‏های مختلف
و در زمان‏‌های متفاوت.
اینجا تو یک مسکن داری
اینجا جا برای اسباب‏‌هایت داری.
مبل‏‌ها را طبق سلیقه خودت جا به جا کن
هرچه لازم داری بگو،
این کلیدِ در است
اینجا بمون.
اینجا اتاقی‌‏ست برای همه ما
و برای تو یک اتاق با تخت.
تو می‌‏تونی در کارهای حیاط کمک کنی
تو بشقاب مخصوص به خود داری
پهلوی ما بمون.
اینجا جای خواب توست
ملافه‏‌ها هنوز کاملاً پاک و تازه‌‏اند
فقط یک مرد روش دراز کشیده بود.
اگر تو مشکل‏‌پسندی
قاشق قلعی‌‏ات را اونجا در تغار بجنبون
بعد مثل نفس تازه می‌‏شه
با خیال راحت پیش ما بمون.
اینجا انباری‌ست
زود کارتو تموم کن، یا می‌‏تونی برای یک شب اینجا بمونی،
اما هزینه‏‌اش سواست.
من مزاحم تو نخواهم شد
بعلاوه من مریض هم نیستم.
تو اینجا مثل جاهای دیگه از امکانات خوبی برخورداری.
پس تو می‌‏تونی همینجا بمونی.
(اشعار سال‌های 1933 _ 1926)
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر