هر آنچه تو احساس میکنی
هر آنچه احساس میکنی، به همه،
به بزرگ و کوچک ببخش.
او گفت، بدون تو
نمیتواند زندگی کند. بنابراین این احتمال را بده، اگردوباره
با او ملاقات کنی
او تو را خواهد شناخت.
محبت کن و مرا خیلی زیاد دوست ندار.
وقتی من بار آخر عاشق گشتم، در تمام مدت عاشقی
کوچکترین صمیمیتی ندیدم.
سوزان اما شکوفا
با شکوه است، آنچه در شعله زیبا
به خاکستر سرد مبدل نمیگردد!
خواهر، ببین، تو برایم عزیزی
مشتعل، اما زنده.
خیلی از هوشمندان را سرد گشته دیدم
پُر شوران ناآموخته سقوط میکنند
خواهر، تو را میتوانم نگاه دارم
مشتعل، اما زنده.
آخ، برای تو در پشت جبهۀ نبرد
هرگز اسبی نایستاده بود
از این جهت میدیدم که با احتیاط جدال میکردی
مشتعل، اما زنده.
سخنان مادری از طبقه کارگر به پسرانش هنگام آغاز جنگ
چون شماها حالا میروید، برای اربابانتان
کسب و کار خونین انجام دهید، روبرویتان
اسلحه دشمن، در پشت سر
تفنگ افسر، پس فراموش نکنید:
شکست اربابانتان
شکست شماها نمیباشد. و همچنین پیروزیشان هم
پیروزی شماها نیست.
دژ اروپا
گوبلز به هر کودکی میگوید
که اروپا دژ هیتلر است.
اما در کجا هرگز دژی دیده شده
که دشمنان نه تنها در خارج آن
بلکه همچنین در داخل دژ هم صف کشیده باشند؟
ــ ناتمام ــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر