عشق هادی به
همۀ نتایج و درک کردنهاست، و ما زمانی توانائی دوست داشتن صحیح را خواهیم داشت که
پرتگاه درونیمان را بشناسیم و با همسازی با بعضی از ایدهآلهای توده مردم خود را
راضی نسازیم. در هر کدام از ما کل زمین و بشریت دوباره بازمیگردد، از نو تلاش کنید،
برای تغییرات جدید کوشش کنید.
(از نامهای
به مارتین دورنه در تاریخ 1918)
*
اینکه هر عشق
فاجعه عمیق خود را داراست، بر این که نباید دیگر عاشق گشت دلالت نمیکند!
(از نامهای
به چسکو کومو در تاریخ 1903)
*
هر حرکت روح،
که در آن او خود و زندگیاش را احساس کند، عشق میباشد. بنابراین خوشبخت کسیست که
توانا به زیاد عاشق شدن است. اما عشق و اشتیاق کاملاً مانند هم نیستند. عشق عاقل گشتۀ
اشتیاق میباشد؛ عشق نمیخواهد صاحب شود؛ عشق میخواهد فقط عاشق باشد.
(از "دفتر
خاطرات مارتین"، 1918)
*
باز میخواهد
دهان خندانم به
دیدار لبانت
آید، تا مرا بوسهکنان برکت بخشند،
انگشتان دوستداشتنیات
را میخواهم نگاه دارم
و با انگشتانم
آنها را بازیکنان خم سازم.
نگاه تشنهام
را به نگاهت پیوند دهم،
بدنم را در عمق
موهایت جا کنم،
میخواهم با
اعضای جوانِ همیشه بیدارم
جنبش اعضای تو
را وفادارانه پاسخ داده
و با آتش عشقی
همیشه تازه
زیبائی تو را
هزاران بار نو سازم،
تا اینکه ما
کاملاً سیر و راضی هر دو
سعادتمند بر
بالای هر رنجی به سر بریم،
تا اینکه ما
روز و شب و امروز و دیروز
بیآرزو پرواز
کنیم،
تا اینکه از
فراز تمام اعمالها و کردارها
مانند سعادتمندان
به صلح مبدل گردیم.
(1913)
ــ پایان ــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر