یاد تو، خاطر من.

وقتی در  زیر روشنائی ماهِ چشمانت پیِ گم شدۀ خود می‏‌گشتم،
باد، این همیشه بیموقع در وزش،
هنگام گذر نگاهی به من انداخت،
فوتی به شمع کرد و جهان پیش چشمان تار گشت.
باد گذشت،
تاری چشمانم کورم ساخت،
و هیچ گمشدهای دیگر از من سراغی نگرفت.
ای داد از این باد.
ای داد از این باد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر