به تنهائی زاده میشویم به تنهائی هم خواهیم مرد!
ازم خواستی که بعد از تو بمیرم!
بعد از رفتن تو لحظهای کنار ایستگاه اتوبوس همچنان ایستادم
و به این حرفت: "من صد سال زندگی خواهم کرد" فکر کردم، و به این که چه راحت
حساب سالهای زندگی از دستم در رفته!
میبینی برای نشان دادن اینکه دوستت دارم چه کارها که نمیکنم؛
برای انجام خواهش تو باید پنجاه و پنج سال دیگر هم زنده باشم و برای پرداخت قبوض سگدو
بزنم!
با این حال، خوشحال از اینکه نمیخواهی صد و پنجاه سال زندگی
کنی به خانه بازمیگردم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر