تبسم.(1)


این صف بی‌انتها به خاطر کفش‌های زنانه تشکیل شده است. صفی بامزه که بهار را نوید می‌دهد. کفش‌های جدید پاشنه بلند هنگام راه رفتن چه صدائی تولید خواهند کرد!
و اینجا تابستان در تمام رنگ‌ها شکوفا گشته: پارچه‌های نخی، از میان شلوغی هرچه هم کوشش کنی به پارچه‌ها نمی‌رسی! خانم‌ها حالا پارچه‌های نخی را به ابریشم ترجیح می‌دهند. پارچه‌های ابریشمی مانند زیبارویان پیرگشته غمگین در قفسه ها قرار گرفته‌اند.
مردم به دستگاه‌های تلویزیون علاقه نشان می‌دهند، به دوچرخه‌ها و قلاب‌های ماهیگیری. اینجا یک بهشت واقعی برای مردان است!
کنار هر پیشخوان ازدحامی از خریدان به چشم می‌خورد.
فروشنده‌ها از خود جدیت زیادی نشان می‌دهند و مانند زنبورهای خشمگین گشته عصبانی‌اند.
"آنجا چه خبر است؟"
"فکر می‌کنم پرده‌های نازک آلمانی می‌فروشند."
"شما نفر آخرید؟"
با وجودیکه پرده‌ها فعلاً در انبار قرار دارند، با این حال صف جدیدی بوجود می‌آید.
از قیمت‌ها کسی سؤال نمی‌کند. این موضوع خوشحالم می‌کند. دلنشین است وقتی مردم بتوانند همه چیز بخرند!
صف‌ها مانند نهرهائی که در بهار آنچه سر راه خود می‌بینند سوار بر امواج به همراه خود می‌برند در هم می‌پیچند.
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر