در پختگی انسان جوانتر می شود.(53)


در این اواخر تکانی سریع در من اتفاق افتاد. پیر و پوسیده گشتن به رشد کردن در روزگاران جوانی شباهت دارد، در جهشِ رو به جلو و حرکات تند و سریع. بر عکس: ممکن است پیر گشتن قدم‌های آهسته و مداوم خود را دارا باشد، قدم‌های آهسته‌ای که آدم متوجه‌شان نمی‌شود، اما گاهی ناگهان مانند خیز برداشتن می‌گردد، و آدم آن را خیلی خوب حس می‌کند ... مشقت‌ها رشد می‌کنند و اغلب برای ایستادگی در برابر آنها به مساعدت کامل روح و روان احتیاج می‌گردد.
(از نامه‌ای به فلیکس لویتسکندورف در ژانویه ۱۹۶۲)
***
این روزها کتاب یکی از چینی‌های پیر را می‌خواندم: اگر مُرده‌ها را به خانه بازگشتگان بنامیم، بنابراین زندگان سیاح هستند. کسیکه نمی‌داند به کجا سیاحت می‌کند بی‌وطن است. اگر تنها یک انسان وطنش را از دست داده باشد، بدینسان آنرا ناعادلانه خوانند. حال اگر تمام جهان وطنش را از دست بدهد، دیگر کسی نیست که آنرا ناعادلانه نامد.
(از نامه‌ای بی‌تاریخ به آلیس لویتهولد)
***
در حقیقت جوانان با کمال میل از مرگ صحبت می‌کنند، اما هرگز به آن نمی‌اندیشند. در نزد سالخوردگان بر عکس است. جوانان فکر می‌کنند که زندگی‌شان جاودانه است و می‌توانند به این خاطر تمام خواهش‌ها و اندیشه‌ها را به حال خود رها سازند. سالخوردگان متوجه شده‌اند که در جائی یک پایان است و اینکه آنچه کسی برای خود اندوخته و هر آنچه انجام داده به خاطر هیچ و پوچ بوده است و در پایان در سوراخی می‌افتد.
(از «گرترود» در سال ۱۹۰۹)
***
فرد مُرده، نه بر حسب تصادف، نه عبث، نه ظالمانه و شرورانه و نه به زور جدا گردیده، بلکه وظیفه زندگیش به آخر رسیده بوده است، و او به جای دیگر رفته تا با هیبتی تازه دوباره بازگردد و به فعالیت ادامه دهد. البته "وظیفه‌اش به پایان رسیده بود" بدین معنا نیست که او نمی‌توانسته سالیان درازی هنوز زندگی پُر باری داشته باشد، یا اینکه او قابل معاوضه است. اما برای خود او، برای عمیق‌ترین معنای زندگیش، به هدف خود دست یافته است، او پخته گشته بود، و اگر هم با کمال میل نمرده باشد، امروز هم از آنچه که او بوده آگاه است و می‌داند از آن چیزی کم و تار و مار نگردیده. این عقیده من است. مرگ وجود ندارد. زندگی جاودان است، هر انسانی در عمق وجود خود دارای یک <من> است که مرگ آن را ویران نمی‌سازد ... البته من به دیدن حضور شخص مُرده معتقد نیستم، یا رابطه داشتن با <ارواح>. اما من با اطمینان کامل معتقد به اشتراک در روح و عمل با کسانیکه ما را ترک کرده‌اند می‌باشم. ما نه در مرگ، بلکه فقط در زندگی آنچه را که در مردگان جاودانه و فناناپذیر می‌باشد پیدا می‌کنیم.
(از نامه‌ای به آنه رویملین در ۱۹۲۰)
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر