قلم در حال سُر خوردن بر روی صفحه کاغذ باز خود را به یک خار
مبدل میسازد و مانند ماری فش میکند. آیا آنچه سمی میتوانست باشد، مطلقاً هیچ سمی،
فقط وهمیست ابلهانه: ویدا نه شِکوه خواهد نوشت و نه نامهای عاشقانه. او تا حال به
کسی نامههای عاشقانه ننوشته و برای او هم کسی چنین کاری نکرده بود. در حالیکه او بیست
و هفت سال سن دارد و چهار سال قبل دانشگاه را به پایان رسانده است. این تقصیر او نیست
یا تقصیر اوست که در گروه جلسه بحث و تحقیق فقط پنج مرد بودند، بیست و سه دختر و پنج
مرد. در محل کارش هم یک فوج دختر هستند که موهای خود را جلوی آینه شانه میزنند، در
حالیکه آدم میتواند تعداد مردها را با انگشت دست بشمرد: سه نفر آنها دارای همسرند،
سه نفر از همسرانشان طلاق گرفتهاند، و دو نفر دیگر مجردند.
ــ ناتمام ــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر