موش‌های صحرائی.


بازیگران:
هارو هاسنرویتر مدیر پیشین تآتر
همسر مدیر تآتر
والبورگا دختر مدیر تآتر
کشیش اسپیتا
اریش اسپیتا کاندید نامزد الهیات، و پسرش
آلیس روتربوش هنرپیشه
ناتانل یتل هنرپیشه دربار
کیفراشتاین و دکتر کِگل از شاگردان هاسنرویتر
جان سر کارگر بنا
خانم جان و برادرش برونو مِشلکه
پائولینه پیپرکارکا خدمتکار
خانم زیدونی کنوبه و زلما دخترش
کوآکوآرو سرایدار
خانم کیلباکه
شیرکه پاسبان
دو نوزاد شیرخوار

پرده اول
در اتاق زیرشیروانیِ یک پادگان پیشین سواره‌نظام در برلین. یک اتاق بدون پنجره که روشنائیش را از لامپی میگیرد که از وسط سقف بر روی میز گردی آویزان است. دهلیز مستقیمی به پشت دیوار اتاق ختم میشود که آن را به دری با پوشش آهنی و بَدَوی و یک زنگوله متصل میسازد که توسط سیم درازی باز میگردد و ورود مشتاقان از بیرون به دهلیز را میسر میسازد. سمت چپ دیوارِ اتاق توسط دری به اتاق مجاور وصل است. دیوار سمت راست به وسیله پله به انباریِ زیرشیروانی منتهی میگردد.
هارو هاسنرویتر، مدیر قبلی تآتر، در این انباری زیرشیروانی و نیز در محلهای قابل رویت تمام وسائل تآتر خود را جمعآوری کرده است.
آدم میتواند در نور کم شک کند که آیا در زرادخانۀ یک قصر قدیمی، یا در یک عتیقه‌فروشی و یا نزد اجاره دهنده ماسک میباشد.
در هر دو سمت راهرو بر روی پایههائی کلاهخودها، جوشنها و سواران زره‌پوش از پاپنهایم قرار داشتند، و در سمت راست و چپ دیوار اتاق اول نیز یک ردیف از تمام آنها قرار داد شده بودند. پلههای متصل به انباری زیرشیروانی در میان دو مرد مسلح قرار دارند و دریچه‎‎ای معمولی سقف بالای سرشان را تشکیل میدهد. یک میز پایه بلند در قسمت چپ دیوار قرار داده شده است. دوات، قلمها، نمایشنامهها و کتابهای قدیمی، دستهای کاغذ و همچنین چند صندلی با پشتی بلند که دور میز گردی قرار داشتند نشان میدهند که آنجا باید مختص کارهای اداری باشد. بطری آب با لیوانها بر روی میز قرار دارند و چند عکس بالای میزِ پایه‌ بلند است. عکسها هاسنرویتر را در نقش کارل مور و چندین نقش دیگر نشان میدهند. یکی از سواران زره‌پوش از پاپنهایم تاج عظیمی از گیاهِ برگ بو به گردن دارد که یک پاپیون تزئینی به آن آویزان است که در دو سرش با حروف طلائی نوشته شده است: "تقدیم به مدیر نابغه هاسنرویتر! از طرف اعضای سپاسگزار تآتر." یک سری پاپیونهای تزئینی قرمز رنگِ دیگر که فقط نوشته زیر را دارند: "تقدیم به کارل مور نابغه" ... "تقدیم به کارل مور فراموش نشدنی و بیهمتا" ... و غیره و غیره. فضای اتاق تا حد امکان به عنوان انبار مصرف میگردد. قطعات زیادی لباس آلمانی، اسپانیائی و انگلیسی از سَدههای مختلف در چوبلباسیها آویزانند.
چکمههای اسبسواری سوئدی، شمشیر اسپانیائی و شمشیرهای فلامبرگه آلمانی را میتوان آنجا دید. بر در سمت چپ نوشتهای آویزان شده است: کتابخانه.
تمام اتاق بینظمی زیبائی را نشان میدهد. کتابها و اسلحههای کهنه، لیوانها و فنجانها و غیره در گوشه و کنار قرار دارند. یک روز یکشنبه از اواخر ماه مه است.
خانم جان، بالای اواسط سی سالگی، و خدمتکار خیلی جوان پیپرکارکا کنار میز وسطی نشستهاند. خانم جان بالاتنهاش را بر روی میز تکیه داده است، سرزنده با دختر خدمتکار صحبت میکند و مشغول قانع کردن اوست. پیپرکارکا، آرایش دخترانه و خدمتکارانه دارد، با ژاکت، کلاه و چتر، راست نشسته و صورت کوچک گرد و زیبایش اشگآلود است. اندامش ردِ ناکاملی از مادر شدن نشان میدهد. او با نوک چتر بر روی تخته کف اتاق نقاشی میکشد.
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر