سعادت.(27)


افکاری درباره سعادت.
سعادت یک «چگونه» است و نه «چه»، یک «استعداد» است و نه «شیء».
(از "مجموعه نامهها" جلد اول)
***
دوست من، سعادت همه جا است، در کوه و دره، در گُل و کریستال.
(از "قصهها")
***
زیبائیْ کسی را که دارای آن است سعادتمند نمیسازد، بلکه کسی را که عاشق زیبائی است و آن را پرستش میکند.
(از "لذتهای کوچک")
***
به نظر من چنین میآمد که برای بسیاری از انسانهای مبتلا به بیماری سخت روحی از دست دادن ثروت و به لرزش افتادن اعتقادشان به مقدس بودنِ پول ابداً فاجعه نیست، بلکه مطمئنترین، آری، تنها راه نجات آنها معنی میداد، و همچنین به نظرم میآید حس بازی در لحظه اکنون و آماده بودن برای پیشامد که چیزهائی مطلقاً مطلوبند در میان زندگی امروزیِ ما غایبند و ما همگی بخاطر نبودشان سخت در رنجیم.
(از "استراحت استعلاجی")
***
بخاطر افکار ترسناکی که فردا چه رخ خواهد داد امروز را، لحظه اکنون را و با آن واقعیت را از دست میدهیم. به امروز، به روز، به ساعت، به لحظه حقشان را بدهید!
(از نامهای منتشر نشده.)
***
سعادت عشق است و نه هیچ چیز دیگر. کسی که میتواند عاشق شود، سعادتمند است.
(از "سعادتهای کوچک")
***
انسان از خواهشِ خواست سعادت پُر است، اما نمیتواند مدتی طولانی آن را تحمل کند. در زندگیِ تک تک افراد اینطور است، سعات آدم را خسته و تنبل میسازد، و سعادت بعد از مدتی دیگر سعادت نیست! چیزیست زیبا و دوستداشتنی، اما مانند گلیست پژمرده گشته.
(از "سیاست وجدان")
***
زیبائی قسمتی از جادویش را از ناپایداری به دست میآورد.
(از "موسیقی")
***
بهشت زمانی خود را به عنوان بهشت میشناساند که ما از آن رانده شده باشیم.
(از "برگهای یادبود")
***
آدم نمیتواند با تمام وظایف، تمام اخلاقها و تمام احکامها دیگری را سعادتمند سازد، زیرا کسی نمیتواند با آنها حتی خود را هم خوشبخت سازد. انسان فقط زمانی میتواند انسانی «خوب» گردد که سعادتمند باشد.
(ار "سعادتهای کوچک)
***
نیروی لذت بردن و نیروی یادآوری وابسته به یکدیگرند. لذت یعنی شیرینی یک میوه را بدون باقیمانده گرفتن. و خاطره هنر محکم نگاه نداشتن لذت، بلکه همیشه خالصتر به آن شکل دادن است.
(از "کتاب مصور")
***
زیبائی یکی از ظواهر حقیقت است.
(از "نامههای انتخابی")
***
سعادت را فقط زمانی میتوان صاحب گشت که نتوان آن را دید.
(از "برگهای یادبود")
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر