یگانگی در پس تضادها.(3)

ایمان من (2)
بعد از آشنائی با جهان معنوی هندی با جهان معنوی چینی که تکامل‏‌های تازه‌‏ای در آن وجود داشتند آشنا شدم؛ مفاهیم کلاسیک چینی از تقوائی که کونفوتسه (کنفوسیوس) و سقراط به عنوان برادر بر من آشکار ساختند و حکمت پنهان لائوتسه با دینامیک عرفانی‏‌اش مرا خیلی زیاد به خود مشغول ساختند. همچنین دوباره امواجی از تأثیرگذاری مسیحیت در ارتباط با چند کاتولیک از رده‌‏های بالای معنوی به سراغم آمد، بخصوص در ارتباط با دوستم هوگو بال، کسی که انتقاد بی‏‌امانش به رفرمیست‌‏ها را می‌‏توانستم بدون آنکه کاتولیک شوم تائید کنم. من آن زمان کمی هم فعالیت و سیاست کاتولیک‏‌ها را زیر نظر داشتم و می‏‌دیدم که چگونه از شخصیت پاک و بزرگ هوگو بال از طرف کلیسای خودش و نمایندگان روحانی و سیاسی آن، بسته به روند اقتصادی، گاهی استفاده تبلیغاتی می‏‌شود و گاهی او را کنار گذارده و حاشا می‌‏کنند.
ظاهراً این کلیسا هم مکان ایده‌‏آلی برای مذهب نبود، ظاهراً اینجا هم جاه‌طلبی و لاف‌‏زنی، نزاع و تمایل به قدرت‌طلبی در جریان بود، ظاهراً اینجا هم زندگی مسیحی خود را با کمال میل به جاهای خصوصی و پنهان کشانده بود.
مسیحیت در زندگی مذهبی من نقش غالب را داراست، البته نه به عنوان تنها مذهب و بیشتر به عنوان یک مسیحیت عرفانی تا مسیحیتی کلیسائی، و بدون زد و خورد زنده نیست، اما بدون جنگ در کنار ایمانی به رنگ هندی-آسیائی که تنها دگم آن تفکر وحدت است به سر می‌‏برد. من هرگز بدون مذهب زندگی نکردم و نمی‏‌توانستم یک روز بدون آن زندگی کنم، اما در تمام عمر بدون کلیسا توانستم زندگی کنم. کلیساهای ویژۀ جداگانۀ مذهبی و سیاسی برای من همیشه، و بیش از هر زمان در حین جنگ جهانی بعنوان کاریکاتوری از ناسیونالیسم، و ناتوانی تعهد پروتستانت‏‌ها به یک وحدت بین‌‏الملی همیشه نمادی از اتهام به ناتوانی آلمان برای وحدت به نظر می‌‏آمد. در سال‏‌های دور با چنین افکاری به کلیسای کاتولیک رم با مقداری احترام و حسادت نگاه می‏‌کردم، و شوق پروتستانتی من برای فرمی محکم‏‌تر، برای سُنت، برای بروز آشکار روح امروز هم به من کمک می‏‌کند تا احترامم را به این تشکل‏‌های بزرگ فرهنگی مغرب‏‌زمین حفظ کنم. اما این کلیسای کاتولیک قابل تحسین هم برای من فقط با فاصله قابل تحسین است، و به محض اینکه من به آن نزدیک‌‏تر شوم، مانند اندام هر انسانی بوی تند خون و خشونت می‌‏دهد، بوی سیاست و فرومایگی. با این حال، گاهی به کاتولیک‌‏ها به خاطر امکان دعا کردنشان در برابر یک محراب به جای اتاقک‌‏هائی اغلب تنگ و اعتراف کردنشان از میان یک سوراخ به جای اینکه همیشه آنها را فقط به طعنه و تمسخر مورد نقدی مهجورانه قرار دهند حسادت می‏‌کنم.
ــ پایان ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر