سعادت.(11)


در باره روح (1)
ابتدا پس از به دست آوردن این کیفیت، می‏‌خواهد برای یک دقیقه، یک ساعت یا یک روز (نگاه داشتن همیشگی این حالت سعادت کامل خواهد بود)، انسان‏‌ها متفاوت‏‌تر از معمول دیده خواهند گشت. آنها دیگر آینه یا تصویر فکاهی خواسته‏‌های ما نیستند، آنها دوباره طبیعت شده‏‌اند. دیگر زیبا و زشت، پیر و جوان، مهربان یا خشن، رک یا کم‌حرف و سخت یا نرم در تضاد با هم نیستند و با هم مقایسه نمی‏‌گردند. همه زیبا هستند، همه عجیب هستند، دیگر نمی‌‏تواند کسی تحقیر گردد، مورد تنفر و سوءتفاهم واقع شود.
چون نقطه نظرِ مشاهدۀ آرام می‌‏گوید، تمام طبیعت چیزی نیست بجز فرم‌‏های متغیرِ پیدایش زندگی‏‌ای جاودان و تا ابد زاینده، بنابراین نقش و تکلیف انسان‌‏ها بخصوص این است که روح را وصف کنند. جدال کردن به این خاطر که آیا «روح» چیزی‌ست بشری، که آیا روح در حیوان و گیاه موجود استْ بی‏‌فایده است! البته که روح همه جا می‌‏باشد، در همه جا ممکن است و در همه جا آماده است، همه جا حس و خواسته می‏‌شود. اما همانطور که ما حیوان را به عنوان حامل و نماد حرکت درک می‌‏کنیم و نه سنگ را (با وجود اینکه سنگ هم دارای حرکت، زندگی، ساخت و ساز، فروپاشی و ارتعاش است)، بنابراین روح را قبل از هر چیز در نزد انسان‏‌ها جستجو می‏‌کنیم. ما روح را آنجائی جستجو می‌‏کنیم که بطور خیلی آشکاری پیداست، رنج می‌‏برد، داد و ستد می‏‌کند. و انسان به عنوان زاویه جهان، به عنوان ایالتی خاص وظیفه فعلی‌‏اش آن است که روح را تکامل دهد _ همانطور که روزی وظیفه‏‌اش این بود که بر روی دو پا راه برود، پوست حیوان را از تن خود بکند، ابزار کار اختراع و آتش کشف کند.
از این رو تمام جهان بشر برایمان نمایشی از روح می‏‌گردد. همانطور که من در کوه و صخره نیروهای اولیه جاذبۀ زمین و در حیوان تحرک و تقلا برای آزادی را می‌‏بینم و دوست دارم، به همین نحو نیز در انسان‏‌ها (آن انسانی که همه چیز را به نمایش می‏‌گذارد) بیش از هر چیز آن فُرم و امکانات بیان زندگی‌‏ای که ما «روح» می‌‏نامیم را دوست دارم، و برای ما انسان‏‌ها نه فقط یک تابش اختیاری در میان هزاران تابش دیگر زندگی به نظر می‌‏آید، بلکه هدفی‏‌ست مخصوص، منتخب گشته، بسیار پیشرفته و نهائی. زیرا بی‌‏تفاوت است که ما مادی یا ایده‏‌آلیستی یا نوعی دیگر فکر ‏کنیم، که ما «روح» را چیزی الهی یا به عنوان ماده در حال سوخت تصور کنیم _ ما همگی آن را اما می‏‌شناسیم و ارزشمند می‌‏دانیم؛ برای هر یک از ما نگاه جان‏دار انسان است، هنر است. طراحی روح از بالاترین، جوان‌‏ترین و با ارزش‏‌ترین مرحله و موج زندگی تمام جانداران است.
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر