سعادت.(16)


در باره روح (6)
شگفت‌‏انگیز است دیدن اینکه: این دو آقای جوان (مانند همۀ ما) ظاهراً هیچ مشکلی نمی‏‌بینند که اینطور رفتار کنند، که چنین فشاری به خود وارد آورند. آنها می‌‏توانند با قلبی خندان آه بکشند و افسوس بخورند، سردی و مقاومت را با روحی محتاج به پیام جعل کنند.
اما تو به تماشا کردن ادامه می‌‏دهی. مگر روح در واژه‏‌ها هم نیستند، در سیما، در لحن صدا، اما در هر صورت جائی خواهد بود. و تو می‌‏بینی: مرد بلوند حالا خود را فراموش کرده است، او خود را زیر نظر احساس نمی‏‌کند، و طوریکه او از پنجره قطار به جنگل‏‌های دندانه‏‌دار دوردست می‏‌نگرد، نگاهش رهاست و واقعی و پُر است از جوانی، از اشتیاق، از رویاهای ساده و داغ. او کاملاً طوری دیگر دیده می‌شود، جوان‏‌تر، ساده‏‌تر، بی‏‌آزارتر، و قبل از هر چیز زیباتر.
دیگری اما، که او هم آقائی باشکوه و غیر قابل دسترس است، از جا بلند می‌‏شود و در بالای سر خود دستش را به سمت چمدانش می‌‏برد. طوری که انگار می‏‌خواهد محتویات چمدان را بررسی یا از افتادنش جلوگیری کند، فقط این چمدان است که خیلی خوب و محکم در جایش قرار گرفته است و به چنین نگرانی‏‌هائی محتاج نیست. مرد جوان هم اصلاً قصد نگاه داشتن چمدان را ندارد، او می‌‏خواهد آن را احساس کند و از بابت آن خاطرش راحت باشد، آن را با نرمی لمس کند. زیرا در چمدان بی‌عیب و نقص و چرمی بجز سیب‏‌ها و بجز لباس‏‌ها یک چیز مهم‏‌تری هم وجود داشت، یک چیز مقدس، یک هدیه برای معشوق خود، یک سگ از جنس چینی یا یک کلیسای جامع کلن از شکلات، بی‌‏تفاوت است چه چیزی، اما در هر صورت چیزی که این مرد جوان در حال حاضر به آن وابسته است، چیزی که رویاهایش با آن بازی می‌‏کنند، آن را دوست می‏‌دارند و مقدس می‌‏شمرند، چیزی که او خیلی بیشتر میل به نگاه داشتن در دست، نوازش و تحسین کردن آن را داشت.
در طی یک ساعت مسافرت با قطار فقط دو جوان را تماشا کرده‏‌ای، مردان جوان و تا اندازه‌‏ای تحصیل‏کردۀ امروزی را. آنها صحبت کردند، به هم سلام دادند، نظرات‌شان را مبادله کردند، سرهایشان را تکان دادند، آنها هزار کار کوچک انجام دادند، حرکاتی به نمایش گذاردند، و در هیچکدام از این کارها روح شرکت نداشت، در کنار هیچ واژه‌‏ای، در کنار هیچ نگاهی، و همه چیز با ماسک بود، همه چیز مکانیکی بود، همه چیز، به استثنایِ یک نگاه فراموش شده از پنجره قطار به سمت جنگلِ مایل به آبی در دور دست و دست بردن ناشیانه و کوتاه مدت به سمت چمدان چرمی.
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر