یگانگی در پس تضادها.(2)


ایمان من (1)
اینکه کلیسای به اصطلاح پروتستانت وجود نداشته، بلکه پروتستانتیسم در تعداد زیادی از کلیساهای کوچک محلی ویران گردیده بود، اینکه داستان این کلیساها و رؤسایش، یعنی شاهزادگان پروتستانتی که برایشان چیزی شریف‌‏تر از پاپ‏‌های توهین شده کلیسا نبود، پاپ‏‌هائی که از خیلی قبل تقریباً هرچه مسیحیت و فداکاری‌‏های حقیقی برای امپراطوری خداست را دیگر در این کلیساهای زاویه‌‏ای خسته‌کننده برگزار نمی‌‏کردند، بلکه در جاهای خیلی زاویه‌‏دارتری، اما در عوض از این فرم مشکوک و گذرا انجمن‏‌های مذهبی گداخته و از خواب بیدار گشتند _ همۀ اینها برایم از همان ایام جوانی دیگر یک راز نبود، هرچند در خانه پدری از کلیسای محلی و فرم‏‌های سنتی فقط با احترام صحبت می‌‏گشت (یک احترامی که من آن را کاملاً حقیقی حس نمی‏‌کردم و خیلی زود به آن مشکوک گشتم). همچنین در دوران مسیحیت جوانی‌‏ام از کلیسا هیچ نوع تجربه مذهبی به دست نیاوردم. دعا و عبادات خانگی و شخصی، سبک زندگی پدر و مادرم، فقر پادشاهانه‏ و ‏گشاده‏‌دستی‌‏‏شان برای فلاکت، برادری آنها با همنوع مسیحی خود، نگرانی‌‏شان به خاطر مشرکین، البته آنها غذای روحی تمام زندگی فداکارارانه نوع مسیحی خود را نه از کلیسا و نه از روزهای عبادی یکشنبه‏‌ها، بلکه از انجیل‌‏خوانی کسب می‌‏کردند، تعالیم مورد تأیید برای آموزش کودکان هیچ تجربه‏‌ای برایم به ارمغان نیاورد.
البته حالا جهان شعر و مذهب هندی در مقایسه با این مسیحیت تنگ چلانیده گشته، با این آیه‏‌های تقریباً شیرین و با این کشیش‌‏ها و موعظه‏‌گران اغلب خسته کننده بسیار وسوسه‌‏انگیزتر بود. اینجا هیچ نزدیکی‌‏ای مرا به ستوه نمی‌‏آورد، اینجا نه بوی منبر خالی و خاکستری رنگ را می‏‌داد و نه آن ساعات پرهیزگارانه درس انجیل را، اینجا فانتزی‏‌هایم فضا برای پرواز داشتند، من می‌‏توانستم اولین پیام‏‌های جهان هندی را بدون آنکه مقاومتی در من ایحاد کنند دریافت کنم، و تأثیرشان در من همیشگی‏‌ست.
بعدها مذهب شخصی من شکل‌‏های‏ش را اغلب تغییر داده است، اما نه هرگز به معنای تغییر ناگهانی دین، اما همواره در راه رشد و تکاملی آرام. اینکه چرا سیدارتای من «عشق» را بالاتر از «شناخت» قرار می‏‌دهد، و چرا دگم را رد می‌‏کند و تجربه در وحدت را در مرکزیت قرار می‏‌دهد را ممکن است کسی به عنوان تمایلی باقیمانده از مسیحیت، آری به عنوان ردی از پروتستانتِ صادقانه در او درک کند.
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر