صبحانه.(2)


این هم از اس ام اس امروزش! معلوم نیست این بنده خدا دیشب چی خورده: انگار نوبرشو آورده! امروز قراره ساعت هفت و پنجاه و سه دقیقه از خواب بیدار شه! العان ساعت هفت و پنجاه و پنج دقیقه است و هنوز خبری ازش نیست! قراره امروز فقط سه ساعت مهمون آسمون برلین باشه! چون ساعت پنج و چهل و پنج دقیقه بعد از ظهر نمی‌‏دونم با کی قرار داره و باید بره!
یا این اخترشناسان حالشون خوب نیست و یا اینکه به حرف خورشید هم نمی‌شه دیگه اعتماد داشت!
براش می‌‏نویسم: به آفتاب آسمون چه کار داری، تو خودت یک پا آفتابی، انگشتتو ببر سمت سینه، کلید لامپ دلتو روشن کن، ببین چه نوری داره. عینک آفتابی یادت نره.
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر