آگهی تجارتی.


"یک مو نباید از سر کسی کم شود" یکی از آگهی‌هائی‌ست که تقریباً پنجاه سال پیش بر پرده سینما دیدم (باید اشاره کنم که این اولین آگهی تجارتی بود که من برای اولین بار در عمرم در <باغ گلستان> تهران قبل از شروع فیلم "شب نشینی در جهنم" دیدم). این آگهی به مدت چندین ماه و شاید هم یک سال بدون هیچگونه توضیحی با صدای جذابی تبلیغ می‌شد و این باعث کنجکاوی‌ام شده بود و نمی‌توانستم حدس بزنم که در باره چه چیز تبلیغ می‌شود.
از آنجائیکه من متأسفانه یا شاید هم خوشبختانه آدمی هستم که از همان دوران کودکی به کمتر سؤال کردن عادتم داده بودند! و شاید هم خواست تقدیر چنین بوده که من خود به خود به آن معتاد شوم و در انتظار بمانم تا گذشت زمان جواب سؤال‌های نکرده‌ام را بدهد، بنابراین مدت‌ها با گمانه‌زنی برای یافتن محصولی که قرار بود نگذارد یک مو از سر کسی کم شود خود را مشغول ساختم. تا اینکه روزی بر حسب تصادف شاهد گفتگوی دو نفر در بقالی شدم که در باره آن صحبت می‌کردند: "تو این دوره و زمونه کافیه یک کم ایده داشته باشی و کمی هم پول، بعد می‌تونی مثل این آقا میلیونر بشی. طرف یک سال با تبلیغ در روزنامه و سینما کنجکاوی مردمو تحریک می‌کنه، بعد اگه بیست میلیون نفر فقط یکبار و نه بیشتر این محصول را بخرن آقا دربست بیست میلیون تومن کاسب می‌شه. کار از این بهتر؟"
"خوب حالا چیریکه تبلیغ می‌کنه جنسش خوبه؟ واقعاً جلوی ریزش مو را می‌گیره؟"
"تو چقدر ساده‌ای! آخه مگه می‌شه با شامپوئی به قطع یک آبنبات‌قیچیِ بزرگ از ریزش مو جلوگیری کرد؟ دو دفعه سرتو باهاش بشوری تموم می‌شه!"
"پس بگو مثل زردچوبه و چوبک رختشوئیِ تقلبی می‌مونه دیگه!"
"از اونم بدتره. می‌گن هرکی یک بار با این شامپو سرشو بشوره بعد از چند ماه دیگه موئی رو سرش باقی نمی‌مونه!"
زمانیکه این شامپو _ نامش را به یاد نمی‌آورم _ به بازار آمد، شباهتش به یک آبنبات‌قیچیِ بزرگ مرا کاملاً شگفت‌زده کرده بود.
پدرم می‌گفت: "از کسانیکه می‌گویند <یک مو از خرس کندن غنیمت است> باید ترسید و دوری جست. این دسته از مردم کل جهان را مانند یک خرس می‌بینند، و وقتی خرسی بر سر راه خود نیابند تو را خرس تصور کرده و موئی برایت باقی نمی‌گذارند".

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر