زندگی بهنام و سارای مقدس.(12)


۱۱_ پادشاه تنبیه می‌شود
چند روز بعد از این ماجرا، خداوند پادشاه را به بیماری‌ای تلخ مبتلا می‌سازد. خدا به روح خبیثی اجازه می‌دهد تا در پادشاه نفوذ کند. پادشاه می‌نالید و دندان‌هایش را به هم می‌فشرد، لباس‌هایش را می‌درید و خود را گاز می‌گرفت. هنگامیکه او روزهای زیادی را با این درد و رنج گذراند، خدای رحیم و مهربان فرشته خود را می‌فرستد. او در خواب همسر پادشاه ظاهر می‌شود و به او می‌گوید: "نترس، این امید وجود دارد که همسر تو، پادشاه، شفا داده شود". شهبانو و تمام خادمین امپراطوری به خاطر بیماری پادشاه بسیار غمگین بودند، او از فرشته می‌پرسد: "تو که هستی، سرور من؟" فرشته به او جواب می‌دهد: "من خادم خدای بزرگ می‌باشم، همان خادمی که برای پسر تو بهنام فرستاده شد و او را از بُت‌پرستی نجات داد و ارشاد نمود. او اکنون تاج بر سر نزد خداست. جسد او تمام بیماری‌ها را شفا می‌دهد. اگر تو و همسرت به خدا ایمان آورده و از ستایش بُت‌ها دست بکشید، نجات یافته و پادشاه سلامتیش را دوباره به دست خواهد آورد". شهبانو می‌پرسد: "چه باید کرد؟" او جواب می‌دهد: "تو باید همسر خود، پادشاه را به آن محلی که بهنام مقدس به شهادت رسیده است ببری. آنجا به شما گفته خواهد شد که چه باید بکنید". روز دیگر، شهبانو همسرش را سوار بر ارابه کرده و به همراه تعداد زیادی از سربازان برای مواظبت کردن از پادشاه به سوی محل شهادت بهنام رانده و در آنجا اردو می‌زنند.
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر