زندگی بهنام و سارای مقدس.(2)


Mar Behnam Kilisesi
کلیسای بهنام
۳ـ ماتای مقدس
اما زاهدی به نام ماتای وجود داشت که در تمام آن ناحیه بسیار مشهور بود، زیرا که سرور ما به وسیله او موجب شفا و معجزات بسیار گردیده بود. وقتی او خشونت و خطر تهدیدآمیز را می‌بیند از آمیدا کوچ می‌کند. تعدادی از برادرانی که با او در صومعه زندگی می‌کردند به همراه او می‌روند. آنها به سرزمین نینوا که تحت حکومت ایرانیان اداره می‌شد می‌رسند. در قلمرو ایرانیان صلح و آرامش برقرار بود، مخصوصاً برای مردم مسیحی رانده شده از شهر و دیارشان. به این جهت ماتای مقدس و همراهانش آن منطقه را ترجیح می‌دهند و تصمیم می‌گیرند که در آنجا زندگی کنند. در این سرزمین کوه عظیمی وجود داشت که انسانی در آنجا پیدا نمی‌شد و بجز حیوانات وحشی کسی آنجا زندگی نمی‌کرد. ماتای مقدس و یارانش به بالای کوه می‌روند. بعد از مدت کوتاهی در سراسر کشور خبر آمدن آنها می‌پیچد. بیماران به محض رفتن نزد او شفا پیدا می‌کردند. غذای مردان مقدس بوسیله مسیحیانی که به آنها پیوسته بودند تهیه می‌شد. به این ترتیب کلام سرورمان محقق گشت: "غیر ممکن است شهری که بر بالای کوهی بنا گردیده مخفی بماند. و کسی چراغی را روشن نمی‌کند تا آنرا زیر پیمانه قرارش دهد." هرچه زمان می‌گذشت بیماران و محتاجان بیشتری به آنجا می‌رفتند و شفا می‌افتند.
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر