زندگی بهنام و سارای مقدس.(6)


صبح، هنگامیکه هنوز هوا تاریک بود، بهمن با خواهر و خادمینش از شهر خارج می‌شوند. وقتی به نزد مرد مقدس می‌رسند او را در حال عبادت می‌یابند. بهنام بعد از پایان عبادت به او نزدیک می‌شود، جلوی او به خاک می‌افتد و می‌گوید: "ببین، ما خدمتکارت را به اینجا آوردیم. سرور من، دستور بده تا او را نزد شما بیاورم". آنها سارا را پیش او می‌آورند. پدر مقدس اما زانو می‌زند، دعا کرده و می‌گوید: "آقا، ای خدای توانا، ای که ستایش تراست و با معجزه آسمان را مانند چادری آویزان ساخته‌ای و تمام طبیعت مطیع دستور توست. تو، آب را از میان صخره‌ها جاری ساختی و مردم بی‌ایمان از آن نوشیدند. برخلاف طبیعت کلماتی در دهان لال‌ها قرار دادی. و تو آن کس می‌باشی که در پایان روزها و زمان‌ها با کالبد در جهان ظاهر گشتی، با آنکه تو خدای لاتغییر و غیرقابل تصور می‌باشی. براستی که جذامیان را شفا بخشیدی، نابینایان را بینائی و ناشنوایان را شنوائی دادی. تو مفلوجین را سلامتی بخشیدی، مردگان را زندگانی دادی و گناهکاران را بخشیدی
تو همان آقا و خدائی هستی که کارهای حیرت‌انگیزی انجام داده و بر نژاد انسان ظاهر گشتی تا آنها را از بندگی شیطان رها سازی. هنگامیکه تو مأموریت خود را در جهان به انجام رساندیْ به آسمان باشکوه صعود کردی. تو به حواریون مقدس خود دستور دادی که به تمام نقاط گیتی بروند و همه خلق‌ها را به نام پدر، پسر و روح‌القدس غسل تعمید دهند، در حالیکه تو آنها را تنها با نیروی ویژه خداوندی مجهز ساختی: "بیماران را شفا دهید، جذامین را پاکیزه گردانید و شیاطین را برانید. رایگان بدست آوردید، رایگان باید بدهید و هیچ چیزی نباید بر شما پیروز گردد". ما تو را با امید به شفقت و نیکی‌ات صدا می‌زنیم و تمنا می‌کنیم که ما را در این ساعات از موهبت خدائی‌ات بهرمند گردانی و این خادمت را از بیماری‌ایکه او را آزار می‌دهد شفا بخشی، تا همه انسان‌ها درک کنند که تو خدای حقیقی می‌باشی و بجز تو خدای دیگری وجود ندارد". هنگامیکه مرد خدا دعای خود را به آخر می‌رساند، نگاهش را به آسمان می‌دوزد و می‌گوید: "خدایا، دعای خادم گنه‌کارت را قبول فرما". بعد عصایش را در زمین فرو کرده و می‌گوید: "ای طبیعت کر و لال، به تو می‌گویم، توسط آن نیروئی که در ابتدا بر روی آب در نوسان بوده است: به ما از آن آبی که در این لحظه در جریان است بده." بلافاصله زمین از هم باز می‌شود و آب از میان آن فوران می‌زند. او دست سارا را گرفته و به او می‌گوید: "شیطان را انکار کن و به مسیح مقدس ایمان آور، تا اینکه جسم‌ات شفا و روحت پاک گردد". در این وقت سارا می‌گوید: "من شیطان و آنکه به او خدمت می‌کند و همچنین خدایان جعلی را و کسانیکه به آنها خدمت می‌کنند انکار می‌کنم. من اعتراف می‌کنم و به عیسی مسیح، به پدر او و روح مقدس ایمان می آورم، همان کسی را که تو از او خبر می‌دهی". بعد پدر روحانی دست راست خود را بر روی سر سارا گذارده و می‌گوید: "به نام پدر، پسر و روح‌القدس سارا غسل تعمید می‌شود." و او را سه بار در آب فرو می‌کند. هنگامیکه سارا از آب خارج می‌شود، توسط نیروی آن خدائی که در آب او را پذیرفته بود پاک می‌گردد، طوریکه انگار اصلاً از اول جراحتی از بیماری نداشته بوده است. و همه کسانیکه در آنجا ایستاده بودند شگفت‌زده خدا را ستایش می‌کنند، در حالیکه می‌گفتند: "خدای مسیحیان بزرگ است، کسیکه توسط خادم خود ماتای مقدس چنین معجزه بزرگی انجام می‌دهد. او حقیقتاً خدای آسمان و زمین است و اوست که مجروح می‌سازد و شفا می‌بخشد، می‌کشد و زنده می‌گرداند".
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر