روشنگری چیست؟(1)


به این ترتیب برای تک تک انسانها خارج ساختن خویش از نابالغیای که تقریباً به طبیعتشان مبدل گشته سخت میباشد. او حتی به این نابالغی علاقهمند گردیده و در حال حاضر چون هرگز به او اجازه چنین آزمایشی داده نشده واقعاً ناتوان از استفاده ذهن خود است. آئیننامهها و فرمولها، این ابزارهای کمکی مکانیکی استفاده از عقل یا خیلی بیشتر سوءاستفاده از موهبتهای طبیعی آن، زنجیرهای پای یک نابالغی دائمیاند. و اگر هم کسی بتواند خود را از این دایره بیرون اندازد باز هم فقط پرشی نامطمئن بر بالای باریکترین خندق انجام داده، زیرا او عادت به اینگونه حرکتهای آزاد را ندارد. از این رو فقط تعداد اندکی مؤفق میشوند با پرورش ذهن خویشْ خود را از نابالغی رها ساخته و با این حال گام مطمئنی بردارند. اما احتمال اینکه توده مردم بتواند خود را روشن سازد بیشتر است؛ بله میسر است، و اگر آنها را آزاد بگذارند تقریباً اجتنابناپذیر است. زیرا آنجا همیشه چند متفکر مستقل حتی در میان توده بزرگ قیمهای به کار گماشته شده پیدا میگردند که پس از پاره کردن زنجیرهای نابالغی خویش، روح یک ارزیابی معقول از ارزش خود و وظیفه هر انسان از استفاده از فکر خویش را در پیرامون خود گسترش میدهند. بخصوص این مهم است: توده مردمی که قبلاً توسط قیمها به این یوغ گرفتار آمدهاند، سعی میکنند بعد از رهائی خویش آن عده از قیمهائی که تمام روشنگریها در آنها بیثمر است را به زیر همان یوغ کشند؛ اینچنین زیانبار است کاشتن تعصب، زیرا که عاقبت از متعصبین یا بنیانگذاران اولیه آن انتقام گرفته میشود. بنابراین عموم مردم فقط به آرامی میتوانند به روشنگری دست یابند. یک انقلاب شاید به سقوط استبداد شخصی و طمعکاران یا قدرت‌طلبان و ظلم و ستم استبدادی انجامد، اما هرگز اصلاحات واقعی در نوع تفکر اتفاق نمیافتد؛ بلکه تعصبات جدید و پیشداوریهای قدیم به عنوان افسار هدایت توده بزرگی بیفکر به خدمت گرفته میشوند. برای روشنگری اما چیزی بجز آزادی ضروری نیست؛ و در حقیقت بی‌زیانترین نوع از میان آنچه میتواند آزادی نام نهاد، که عبارت است: استفاده کامل همگانی از عقل خویش.
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر