آقای اسکار آنتون لگاگِر بیلیاردباز ماهری بود.
همیشه وقتی او در کنار در سالن بیلیارد اشتورشِن ظاهر میگشت، یک خانم
گارسون نفس نفس زنان با عجله و احترام به سمت وی میرفت تا کلاه و عصای او را از دستش
بگیرد، و در این بین مأمور نوشتن امتیاز بازی نیز چوب بیلیارد آقای لگاگِر را از گنجه
قفل شده در میآورد و با تعظیم بلند بالائی آن را تحویل او میداد و سپس توپهای ساخته
شده از عاج فیل را که متعلق به آقای لگاگِر بودند از کشوی قفل شدهای خارج میساخت،
میز بیلیارد رزرو شده برای آقای لگاگِر را با ماهوت پاککن تمیز و چراغ گازیِ بالای
میز را روشن میکرد، در این حال آقای لگاگِر شراب یا قهوه سفارش میداد و پالتوی خاکستری
رنگش را از تن در میآورد، زیرا که او همیشه با پیراهنی که آستینهایش بالازده شده
بودند بازی میکرد.
چوب بیلیاردش یک اثر هنری بود، کلفت اما سبک و فقط 260 گرم
وزن داشت، از چوب آمریکائی سه رنگ ساخته شده بود، با دستهای راه راه کنده کاری شده
و با حروفی تزئینی سیاه نشسته بر رنگ سفید O. A. L که هنرمندانه در هم پیچیده بودند و در محاصره برگهای
به هم بافته شدهای قرار داشتند.
توپهایش هم نیز دارای کیفیتی عالی بودند. وانگهی او گچ سبز
رنگ و گرانقیمت مخصوص خود را در جعبه پلاستیکی کوچکی که سه حروف O. A. L بر آن نقش بسته بود
همیشه در جیب حمل میکرد.
بعد از آنکه لگاگِر پالتوی خاکستری رنگش را از تن در میآورد
و دستهایش را میشست و با دقت خشک میکرد، به معاینه چرم سر چوب بیلیاردش میپرداخت
و سپس در حالی که جعبه لاستیکی حامل گچ را از جیب شلوارش خارج میساخت حریف طلبانه
به اطراف نگاه میکرد و در حال انتظارْ چرم سر چوب بیلیاردش را مفصلاً گچمالی میکرد.
معمولاً بلافاصله یکی از مشتریان باشگاه جلو میآمد و با
او شروع به بازی میکرد. آقای لگاگِر به هر بازیکنی از صد امتیاز پنجاه امتیاز آوانس
میداد. بعلاوه او وقتی که حریفش ضعیف بود تمام توپها را غیر مستقیم بازی میکرد و
بعد از هر پنج توپ با باند روبرو بازی میکرد. با این وجود تقریباً همیشه برنده او
بود، اما سعی نمیکرد از آن سودی نصیب خود سازد، بلکه همیشه نیمی از پول میز بازی را
او میپرداخت و اگر کسی با این کار او مخالفت میکرد بسیار عصبانی میگشت و سپس با
تحقیر بیپایانی میگفت: "مگر فکر میکنید که من یک بازیکن حرفهای هستم؟"
ــ ناتمام ــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر