این ملت که تحت چنین امتحان سختی به بلوغ رسیده است امروز
هنوز نمیداند که مسیرش او را به کجا میکشد و چه کس رهبر و کمکرسانش خواهد گشت. فرشتهها
اما میدانند، و آنها میدانند که چرا بر فراز آسمان این ملت و سراسر جهان ترانه جنگ
را فرستادهاند.
و از میان این روزهای سیاه مسیری میدرخشد، مسیری که ملت
شکستخورده باید برود.
این ملت نمیتواند از نو دوباره کودک گردد. کسی نمیتواند
این کار را انجام دهد. این ملت نمیتواند راحت توپهایش، ماشینها و پولش را بذل و
بخشش کند و دوباره در شهرهای صلحآمیز و کوچک شعر بسراید و سوناتها را اجرا کند. اما
میتواند مسیری را برود که تک تک این ملت وقتی که زندگی او را در اشتباه و غم و اندوهی
عمیق فرو کشانده است باید برود. این ملت میتواند همچنین مسیری را که تا کنون رفته
است را، منشاء و کودکی خویش را، بزرگ شدنش، شکوه و شکستش را به یاد آورد، و او میتواند
در مسیر این یادآوری نیروهائی را پیدا کند که به طور قابل ملاحظه و گمناگشتنیای
به او تعلق دارند. این خلق باید همانطور که پرهیزکاران و وارستگان میگویند <به
خویش بازگردد> تا بتواند در خود، در آن عمیقترین نقطه درونی خود ذات خویش را دستنخورده
بیابد، و این ذات قصد فرار از سرنوشت او نخواهد کرد، بلکه به او پاسخ مثبت خواهد داد
و از بهترینها و درونیترینهای دوباره پیدا گشتۀ او از نو آغاز خواهد کرد.
و اگر این انجام گیرد، و اگر خلق سرکوب گشته مسیر سرنوشت
خود را با میل و صادقانه طی کند میتواند بدین ترتیب اندکی از آنچه را سابق بر این
برقرار بود تعمیر کند. و دوباره یک جریان پایدار سکوت میتواند از این خلق به راه افتد
و در جهان نفوذ کند. و در آینده، آنهائی که هنوز تا امروز دشمن این خلق میباشند این
جریان سکوت را دوباره اخذ و استراق سمع خواهند کرد.
(1918)
ــ پایان ــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر