امپراطوری.(4)


این ملت که تحت چنین امتحان سختی به بلوغ رسیده است امروز هنوز نمی‌‏داند که مسیرش او را به کجا می‏‌کشد و چه کس رهبر و کمک‌‏رسانش خواهد گشت. فرشته‌‏ها اما می‏‌دانند، و آنها می‌‏دانند که چرا بر فراز آسمان این ملت و سراسر جهان ترانه جنگ را فرستاده‌‏اند.
و از میان این روزهای سیاه مسیری می‏‌درخشد، مسیری که ملت شکست‏‌خورده باید برود.
این ملت نمی‏‌تواند از نو دوباره کودک گردد. کسی نمی‌‏تواند این کار را انجام دهد. این ملت نمی‏‌تواند راحت توپ‏‌هایش، ماشین‏‌ها و پولش را بذل و بخشش کند و دوباره در شهرهای صلح‌‏آمیز و کوچک شعر بسراید و سونات‌ها را اجرا کند. اما می‏‌تواند مسیری را برود که تک تک این ملت وقتی که زندگی او را در اشتباه و غم و اندوهی عمیق فرو کشانده است باید برود. این ملت می‏‌تواند همچنین مسیری را که تا کنون رفته است را، منشاء و کودکی خویش را، بزرگ شدنش، شکوه و شکستش را به یاد آورد، و او می‏‌تواند در مسیر این یادآوری نیروهائی را پیدا کند که به طور قابل ملاحظه‏‏ و گم‌ناگشتنی‏‌ای به او تعلق دارند. این خلق باید همانطور که پرهیزکاران و وارستگان می‌‏‏گویند <به خویش بازگردد> تا بتواند در خود، در آن عمیق‏‌ترین نقطه درونی خود ذات خویش را دست‏نخورده بیابد، و این ذات قصد فرار از سرنوشت او نخواهد کرد، بلکه به او پاسخ مثبت خواهد داد و از بهترین‏‌ها و درونی‏‌ترین‏‌های دوباره پیدا گشتۀ او از نو آغاز خواهد کرد.
و اگر این انجام گیرد، و اگر خلق سرکوب گشته مسیر سرنوشت خود را با میل و صادقانه طی کند می‏‌تواند بدین ترتیب اندکی از آنچه را سابق بر این برقرار بود تعمیر کند. و دوباره یک جریان پایدار سکوت می‏‌تواند از این خلق به راه افتد و در جهان نفوذ کند. و در آینده، آنهائی که هنوز تا امروز دشمن این خلق می‌‏باشند این جریان سکوت را دوباره اخذ و استراق سمع خواهند کرد.
(1918)
ــ پایان ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر