داستان‌‏های عشقی.(85)


عروس.(3)
مادر و دختر ساکت به سمت پادووا بازمی‏‌گردند و دوباره به زندگی عادی خود می‏‌پردازند. خانم ریچیوتی هنوز چیزی را از دست رفته نمی‌‏پنداشت و فکر می‏‌کرد <تا یک سال دیگر همه چیز طور دیگر دیده خواهد شد و دوباره آنها به استراحت‏گاه خوب دیگری خواهند رفت و بدون شک سپس خیلی زود چشم‌‏اندازهای تازه و درخشانی خود را نشان خواهند داد>. در این بین نامزد از راه دور غالباً نامه‏‌های مفصل طولانی می‌‏نوشت، و مارگریتا خوشبخت بود. او از زحمت‏‌های این تابستان ناآرام به طور کامل بهبود یافته و به طور آشکاری شکوفا گشته بود و یرقان و بی‌اشتهائی‏‌اش کاملاً از بین رفته بود. قلبش به خاطر کس دیگری می‏‌طپید، سرنوشتش مشخص بود، و قانع و راضی زندگی آرام خود را با رویاهای دلپذیر خوشایند می‏‌گذراند، کمی زبان انگلیسی آموخت و آلبومی تهیه کرد که در آن عکس‌‏های باشکوه از درختان نخل، معابد و فیل‏‌هائی را که داماد برایش می‏‌فرستاد می‏‌چسباند.
مادر و دختر در تابستان بعدی به خارج سفر نکردند، بلکه تنها چند هفته‌‏ای را در یک استراحت‏گاه تابستانی ساده در کوه‌‏های آتشفشان نزدیک پادووا به سر بردند، و کم کم مادر نیز تسلیم گشت و از نقشه کشیدن جاه‏‌طلبانه برای دخترش بدون در نظر گرفتن خوشحالی قلبی تزلزل ناپذیر او دست کشید. گاهی برایشان بسته‏‌های محتوی پارچه‏‌های نازک کناره‌دوزی شده زیبا از هندوستان فرستاده می‏‌شد، جعبه‌‏هائی از موی زبر جوجه‌تیغی و مجسمه‏‌های کوچکی از عاج‏ که آن دو آنها را به آشنایانشان نشان می‏‌دادند و خیلی زود اتاق‌شان پُر از این وسائل شده بود. و وقتی یک بار خبر رسید که استاتنفوس بیمار گشته و برای بهبودیش او را به مناطق کوهستانی برده‌‏اند، خانم ریچیوتی دیگر امیدواریش را به آن گره نزد و همراه با دخترش برای سلامتی داماد عزیز دورافتاده‏‌اش دعا کرد و او خوشبختانه سلامتیش را بازیافت.
این رضایتِ آرام برای هر دو زن وضعیتی ناشناخته بود. خانم ریچوتی مردمی‏‌تر از آنچه او هرگز در زندگی‌اش بود می‌‏شود، او کمی پیر و بقدری چاق می‏‌شود که خوانندگی برایش دشوار می‏‌گردد. دیگر نیازی برای نشان دادن خود و تظاهر کردن به توانگر بودن خویش نمی‌‏دید، پول کمتری برای خرید لباس و لوازم آرایش مصرف می‏‌کرد و به یک کدبانوگری اختیاری روی آورد، حالا دیگر برای مخارج سفر پول پس‌‏انداز نمی‌‏شد بلکه برای لذت روزانه خرج می‌‏گردید.
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر