اینطور به نظر میآید که چله
تابستانِ امسال آن پایان دراماتیک و وحشیانه را به خود نگیرد (هرچند این امکان هنوز
وجود دارد) و به نظر میرسد که مرگ لطیف و آهسته از پیری مُردن را برگزیده است. من
پایان تابستان را نزد هیچ نشانه دیگری چنین ویژه و بینهایت زیبا احساس نکردهام،
چنین باطنی مانند بازگشت به خانه در غروب بعد از یک پیادهروی یا بعد از صرف یک
غذای شبانه روستائیست: نان، پنیر و شراب در مهمانخانه کوچکی در جنگل. ویژگی این
شبها توزیع کردن حرارت، افزایش آهسته و خاموش سردی هوا، شبنم شبانه و فرار بینهایتِ ساکت و خم گشته و در حال دفاع از خودِ تابستان است. وقتی آدم دو یا سه ساعت بعد
از غروب آفتاب هنوز در راه باشد، نمایش این جنگ که خود را در هزار موجِ ظریف آشکار
میسازد را میبیند. بعد حرارت روزانه سینهخیز بر هر جنگل انبوه، بر هر بوتهزار و
بر هر راه باریکی مینشیند و در تمام مدتِ شب محکم و استوار کنار زندگانی میایستد و
تک تک حفرهها و بادگیرها را میکاود. جنگلهای سمت شبانه تپه در این ساعت از شب پُر
از مخزنهای بزرگ حرارتند، دور تا دور جویده گشته از سرمای شبانه، و نه تنها به هر
فرورفتگی زمین و مسیر هر نهری، بلکه همینطور به هر رهگذر و هرجنگل انبوهی شیوه و
درجات مختلف حرارت خود را دقیق و بینهایت واضح آشکار میسازد. درست شبیه به اسکیبازی که بتواند در حین عبور از یک مسیر کوهستانی تمام شکل زمین را، هر بلندی و
پستی آن را، درازا _ و هر گوشه و کنار کوهستان را کاملاً قابل درک در قوزک پای خود
احساس کند، طوریکه بعد از چندین بار تمرین بتواند هنگام حرکت از این احساس در قوزک
پا تصویر کاملی از دامنه کوه را بخواند، اینچنین من اینجا در عمق سیاهی شبِ بی
مهتاب از موجهای لطیف حرارت تصویر دشت را میخوانم. من قدم به داخل یک جنگل
میگذارم، بعد از برداشتن سه قدم از حرارتی رو به فزون مانند حرارت لطیف کورهای
گداخته استقبال میشوم، من دریافتهام که افزایش و کاهش یافتن این حرارت بستگی به
انبوهی جنگل دارد؛ هر مسیرِ نهر خالی از آب که در واقع مدتها دیگر آبی در خود
ندارد، اما با وجود این هنوز در زمین باقیماندهای از خیسی را حفظ کرده است و بودن
خود را به وسیله خنکی درخشندهای اعلام میدارد. درجه حرارت نقاط مختلف یک دشت در هر
فصلی از سال مختلف است، اما آدم آن را تنها در این روزهای مرحله تغییر چله تابستان
به پائیز زودرس چنین قوی و واضح احساس میکند. مانند رزهای سرخ کوههای بایر در
زمستان، مانند رطوبت زیاد هوا و رشد گیاهان در بهار، مانند حرکت دستهجمعی شبانه
کرمهای شبتاب با شروع تابستان، بدینسان این پیادهرویِ عجیب شبانه از میان امواج
متغییر حرارت در آخرین روزهای تابستان به خاطر کسب تجربه نفسانیست، تجربهای که بیشتر
بر سرشت و حس زندگی تأثیرگذار است.
ــ ناتمام ــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر