خسته از زندگی.(12)
به این ترتیب من توسط ماریا به یک جشن دعوت میشوم. بدون
آنکه از این جشن انتظار زیادی داشته باشم خوشحالی بزرگی به سراغم آمده بود، زیرا دعوت
او از من و ممنون ساختنم فکری جالب و شیرین بود. من به این اندیشیدم که چگونه میتوانم
از او تشکر کنم، و تصمیم میگیرم روز پنجشنبه برای او یک دستهگل زیبا ببرم.
آن خلق و خوی شاد روزهای اخیر را در سه روزی که تا رسیدن
پنجشنبه باید در انتظار میماندم از دست داده بودم. از زمانی که گفتم فقط به خاطر او
به اینجا آمدهام آرامش و بیتکلفی از من گریختهاند. این درست مانند یک اقرار کردن
بود و حالا باید دائماً فکر میکردم که او از موقعیت من با خبر است و شاید با خود فکر
میکند چه جوابی باید به من بدهد. من این سه روز را بیشتر در خارج از شهر گذراندم،
در پارکهای بزرگ نیمفنبورگ و
اشلایسهایم یا
در کنار رود ایزار در
جنگلها.
هنگامی که پنجشنبه فرا رسید و شب شد من لباس پوشیدم، در مغازه
گلفروشی دسته گل سرخی خریدم و سوار بر یک درشکه به در خانه ماریا رفتم. او فوری از
خانه بیرون آمد و من به او در سوار شدن به درشکه کمک کردم و دستهگل را به او دادم،
اما او دستپاچه و هیجانزده شد، چیزی که با وجود خجالتزدگی خود من آن را خوب
متوجه گشتم. من او را اما به حال خود گذاشته بودم و دیدن او که قبل از جشن چنین دخترانه
در هیجان و شوقی تبدار به سر میبرد برایم خوشآیند بود. هنگام راندن با درشکه بیسقف
در میان شهر کم کم میخواست چنین به نظرم برسد که انگار ماریا با این حالتش میخواهد
اعتراف کند راضی به نوعی از دوستی با من است _ اگر هم فقط برای یک ساعت_ و به همین
دلیل شادی بزرگی آرام به من رو میآورد. همراهی کردن او در این جشن برایم باعث افتخار
بود، زیرا که مطمئناً برای این کار داوطلبان زیادی در میان دوستانش وجود داشتند.
درشکه مقابل یک آپارتمان بزرگ و لخت میایستد، آپارتمانی
که ما باید از میان راهرو و حیاط آن عبور میکردیم. بعد در پشت خانه از پلههای بیپایانی بالا میرویم، تا عاقبت در بالاترین راهرو سیلی از نور و صدا به پیشوازمان میآید.
ما پالتوهای خود را در اتاق کناری که در آن یک تخت آهنی و چند جعبه که رویشان با پالتوها
و کلاهها پوشیده شده بود قرار میدهیم و بعد داخل آتلیهای میشویم که نور بسیار روشنی
داشت و پر از آدم بود. با سه یا چهار نفر از حاضرین آشنائی مختصری داشتم، بقیه و همچنین
مهماندار اما برایم غریبه بودند.
ــ ناتمام ــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر