قرائت در چند دقیقه.(18)



عدم درک را بیاموزید، رنج را، پوچی را بعنوان پیش‌شرطِ تمام آنچیزهائی که برای بشریت می‌توانند ارزشمند باشند. اینکه بعداً شما چگونه ایمان‌تان را فرمولبندی کنید، عیسوی یا چیزی دگر، بیتفاوت است. بجز آن خدائی که انسان برای خود می‌سازد دیگر خدائی نیست.
***
آن کس که سرنوشتش رقم خورده است، باید یکبار در زندگی مهجور بماند، آنچنان مهجور که به عمیق‌ترین نقطه درون خویش رود.
و بعد ناگهان دیگر تنها نیستیم. درمیابیم که عمیق‌ترین نقطه درونمان همان روح است، همان خدا و آنچیزِ غیرقابل تفکیک. و با این درک باز خود را در وسط جهان با انواع و اقسام بی‌چون و چراهایش می‌یابیم، زیرا آدم در عمیق‌ترین نقطه درون خویش می‌داند که با هر چیزی یکی می‌باشد.
***
آینده شما و مسیر سخت و خطرناک‌تان این است: پخته و بالغ شدن و خدا را در خود یافتن ... شما همواره در پی یافتن خدا بوده‌اید، اما هرگز او را در خود جستجو نکردید. او در جای دیگری نیست.
***
بر رنج و مرگ فائق گشتن از وظایف سالخوردگان و در وجد بودن، جنب و جوش داشتن و هیجانزده بودن از خلق و خوی جوانان است. ایندو می‌توانند همدیگر را به حساب آورند و با یکدیگر دوست باشند، اما آنها دارای دو زبان مختلفند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر