All you need is love>> را در مهر 1385 و <تولد بهار> را در بهمن 1388 در بلاگفا نوشته بودم.
All you need is love
فاصلهُ قلب تا مغز، این
فرماندۀ کل بدن، چندان طولانی نیست.
حال و احوالِ روح متأثر از
افکار در مغز آدمیست. هرچه قلب نرمتر باشد افکار نیز بارِ مخربش کمتر است و افکاری که درذهن انبار میشوند
هرچه لطیفتر باشند به همان نسبت نیز قلب نرمتر میگردد.
از قلب تا مغز اگر گردن دراز
نباشد مسیری به درازایِ بیست تا بیست و پنج سانتیمتر قرار دارد و برای پیمودن
این چند سانت گاهی سالها طول میکشد تا از مغز به قلبت برسی و یا از قلب به مغز.
ناهنجاریهای جهان ما از
آنجا آغاز میگردند که انسانِ این جهانِ زیبای در حالِ ویرانیْ در فکر کردن، تصمیم
گرفتن و عمل کردن تنها از مغزِ خود استفاده میبرد و در این امرِ مهم قلبِ
خود را سهیم نمیدارد و یا اینکه احساس به تنهائی مرکز ارادۀ او میگردد و مغزِ خود
را فلج میانگارد.
اندیشه بدون احساس کار رُبات
است و احساس بدون اندیشه مانند کفتریست بیبال.
عاشق بیخبر از احوال خویش
است و معشوق نگاهدارندۀ او.
قلب عاشق بقدری بزرگ و
پرشکوه است که بزرگی آسمان در مقابلش هیج است، به همین دلیل خدا در آسمانِ دلِ
عاشق کاشانه دارد.
آفتاب چشمانم را بوسید
دلم آبستن گشت
بهار بدنیا آمد.
https://www.youtube.com/embed/4vN02Z-rc9s?list
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر