کلمات قصار.


<کلمات قصار> را در شهریور سال ۱۳۹۱ ترجمه کرده بودم.

کلمات قصار از سعید
من تحمل درد دندان را به رفتن به ادارههای دولتی ترجیح میدهم.
***
بزرگترین اندوهْ دیدنِ اشگ چشم کودکان است.
***
شادیآورتر از دیدنِ لبخندِ حیوان به انسان در جهان نیست.
***
وقتی گیاهخوار میشوی فراموش نکن بعد از خوردن کاهو و سیبْ نماز میت بجا آوری.
***
مردمی که شغل اصلیشان گِل‌آلود کردن آب است همواره به دنبال آبِ پاک میگردند و تصور میکنند شناگر قابلیاند، اما وقتی برای گِل‌آلود کردن داخل آب میشوند و آب از سرشان میگذرد آب از آب هم تکان نمیخورد.
***
نالهْ عاشق و مهربان شده بود و بجای آه تقاضای بوسه میکرد.
***
وقتی حرکت میکنی از خدا برکت نخواهْ فقط کفش تنگ به پا نکن.
***
"با یک گل بهار نمیشود" ادعایِ باطلیست، حتی برای دیدار یک غنچه هم بهار با زیباترین لباس می‌آید.
***
علی ساربان بود اما نمیدانست آغل شترها کجاست، بنابراین گوشهای یافت و در آنجا خوابید.
***
شتری که پشتِ در خانۀ همه میخوابد یا کارتن‌خواب یا شتری هرجایی.
***
نمیتوانست دولا دولا شترسواری کند، شترش را با یک خر تاخت زد.
***
بادِ بیچاره قبض را فراموش کرده بود و به او اجازه نمیدادند آنچه را که آورده بود با خود ببرد.
 
کلمات قصار از هاینریش هاینه
در ابتد تقریباً دلسرد شده بودم، و من فکر میکردم که هرگز فریب نخواهم خورد؛ و من فریب خورده بودم ــ اما فقط از من نپرسید به چه نحو.
***
همکار من آسیابهای بادی را غولی میپنداشت، من اما برعکس می‌توانم در غول‌های امروزی فقط آسیبهای بادیِ لافزن را ببینم.
***
فقط مقدار کمی از آموزش میتواند بشریت را زینت بخشد.
***
زمین به روسها و فرانسویها تعلق دارد. دریا به انگلیسیها. ما اما حوزۀ فضائی رویا را دارائیم، حاکمیت بلامنازع را.
***
آلمانیهای خطرناک! آنها ناگهان یک شعر از جیب خارج میسازند یا شروع به صحبت در بارۀ فلسفه میکنند.
***
آنچه به آلمانیها مربوط میشودْ آنها نه نیازی به آزادی دارند و نه برابری، آنها مردمی سوداگرند، دارای ایده، همه‌جانبه‌نگر و متفکر، افرادی رویائی که فقط در گذشته و آینده زندگی میکنند و دارای زمان حال نیستند.
***
این در نزد ما آلمانی‌ها زیباست: هیچکس آنقدر دیوانه نیست که نتواند دیوانه‌تر از خود را بیابد که او را درک کند.
***
وقتی در شب به آلمان فکر میکنمْ بعد خواب از سرم می‌پرد، دیگر نمیتوانم چشمانم را ببندم، و اشگهای گرمم سرازیر میگردند.
***
آلمان، ما خودمان آلمان هستیم.
***
دو نوع موش وجود دارد: موشهای گرسنه و موشهای سیر. موشهای سیر خوشحال در خانه میمانند، موشهای گرسنه اما مهاجرت میکنند.
***
در معدهای گرسنه فقط سوپِ منطق با کوفتۀ دلایلها راه ورود می‌یابد، فقط بُرهانهای گوشتِ گاو، همراه با کلمات قصار سوسیس گوتینگنی. یک تکه ماهی ساکت و خشک در روغن به جوش آمده خیلی بهتر از میرابو و تمام سخنوران از زمان سیسرو خوشایندِ رادیکالهای سرخ است.
***
گاهی به ذهنم میرسد با کشتی به سمت آمریکا برانم، به سمت آغل بزرگِ آزادی که گشادنشینان برابری‌خواه در آن مسکن گزیدهاند.
***
در انتهای عاشقی دوستی ایستاده است.
***
خردمندان افکار جدید خلق میکنند و ابلهان آنها را میگسترانند.
***
هنر هدفِ خودِ هنر است، مانند عشق که هدفِ عشق میباشد.
***
عشق برابر است با جنون.
***
فرشتگان آن را شادی آسمانی مینامند، شیاطین آن را درد و رنج دوزخ و انسانها آن را عشق مینامند.
***
آن دو همدیگر را دوست داشتند، اما هیچیک نمیخواست این را به دیگری اعتراف کند؛ آنها به هم دشمنانه نگاه میکردند و میخواستند از عشق نابود شوند.
***
مردم آنچه را تنبیه و کتک خوانده می‌شود خوب میشناسند؛ اما هنوز به این دست نیافتهاند که عشق چه میباشد.
***
شفقت بالاترین شکلِ عشق است ــ شاید هم خودِ عشق باشد.
***
یا کاملاً با گذشت باش یا عکس آن رفتار کن. مسیر خوب را انتخاب کن یا مسیر بد را. تو هنوز برای انتخابِ راه میانه خیلی ضعیفی.
***
خدا فقط به ما یک دهان داد، زیرا داشتن دو دهان سالم نیست. پسر زمین در حال حاضر با داشتن یک دهان هم زیاد وراجی می‌کند.
***
من به خانه رفتم و خوابیدم، انگار که فرشتگان مرا در گهواره تاب میدادند. آدم در تختخوابهای آلمانی آرام به خواب میرود، زیرا لحافشان از پَر است.
***
یک عاقل همه چیز را متوجه میشود ــ یک ابله در بارۀ همه‌چیز اظهار نظر میکند.
***
تابستانِ ما آلمانیها فقط یک زمستانِ سبز رنگ شده است.
***
در زیر سنگِ هر گوری یک تاریخِ جهان قرار دارد.
***
شاید اصلاً برای خدا خوشایند نباشد که مؤمنان به زندگی بعد از مرگ اینچنین راسخ معتقدند ــ شاید او میخواهد با خوبی پدرانۀ خویش ما را به تعجب اندازد.
***
خدا مرا خواهد بخشید ــ این شغل اوست.
***
من راه و روش را میشناسم، من متن را میشناسم، همچنین آقایان مؤلفین را؛ من میدانم که آنها در خفا شراب مینوشیدند و آب را علنی موعظه میکردند.
***
بله، من با اطمینان میگویم، نسل بعد زیباتر و سعادتمندتر از ما خواهد گشت. زیرا من به پیشرفت معتقدم، من فکر میکنم بشریت برای شاد بودن خلق شده است، و این بزرگتر از فکر مردم مؤمنیست که ایمان دارند خدا انسان را فقط برای رنج بردن خلق کرده است.

 
کلمات قصار از گوته
در هر جدائی بزرگ جوانهای از جنون وجود دارد؛ آدم باید مواظب خود باشد و رشد آن را متفکرانه زیر نظر داشته و از آن مراقبت کند.
***
مردمِ خوب اصلاً نمیدانند که برای شناختن زندگی و استفاده از خواندههایشان چه زمان و زحمتی به خرج باید بدهند، من برای آن هشتاد سال صرف کردم.
***
آه، آیا به این خاطر هشتاد ساله شده‌ام که مجبور باشم همیشه یکسان فکر کنم؟ من بیشتر تلاش میکنم تا برای ملال‌انگیز نگشتن هر روز چیزی دیگر، چیز تازهای فکر کنم. آدم باید خود را همیشه رو به جلو تغییر دهد، نوآور و جوان گردد تا لجوج و یکدنده نشود.
***
آدم پیر میشود، اما چه کسی عاقل و هوشمند میگردد؟
***
تا زمانیکه ما جوان هستیم خطا چیز خوبیست، فقط نباید آن را تا دوران سالخوردگی به همراه خود بکشیم.
***
اتفاقاً زمانیکه آدم پیر است باید نشان دهد که میل به زندگی دارد.
***
پیر شدن هنر نیست؛ هنر این است که آن را تحمل کنیم.
***
کسی که دیگر دوست ندارد و دیگر خطا نمیکند باید خود را به گور بسپارد.
***
تمام خوبیهائی که رخ میدهند خوبیهای بعدی را به حرکت میاندازند.
***
روح به من کمک میکند! ناگهان اندرزی میبینم، و با اطمینان مینویسم: "در آغاز عمل بود."
***
در تجربه کمبودی نداریم، اما در آرامشِ ذهن که توسط آنْ تجربیاتِ کاملاً شفاف، واقعی، پایدار و مفید میگردندْ کمبود داریم.
***
کسی که دارای تصور روشنیست، میتواند دستور دهد.
***
افراد هوشمند بهترین آموزش را در سفر کسب میکنند.
***
متأسفانه سپاسگزاریِ واقعی را نمیشود با کلمات بیان کرد.
***
دموکراسی نمیدود، اما مطمئنتر به مقصد میرسد.
***
وابستگیِ داوطلبانه زیباترین حالت است، و چگونه این وضع میتواند بدون عشق ممکن گردد؟
***
چیزهای استثنائی از راههای صاف و عادی رخ نمیدهند.
***
فقط آنچه با شادی به پایان رسیده است باید جشن گرفته شود.
***
این جهان برای افرادِ لایق گنگ نیست.
***
اگر انتظار جوابی خردمندانه داری باید سؤالی منطقی طرح کنی.
***
یکی از بزرگترین هدایای آسمانیْ در آغوش داشتن زنی دوستداشتنیست.
***
کسی که زبان خارجی نمیداند از زبانِ خود نیز بی‌اطلاع است.
***
بهترین شادیِ زندگی در خودِ زندگی کردن است.
***
یک انسانِ سالم بدون پول نیمه‌بیمار است.
***
ایمانْ عشق به نادیدنی‌هاست و اطمینان به ناشدنیها و غیرنامحتمل‌ها.
***
سعادتِ حقیقی تو ــ آه، فرزند انسان ــ در تحقق وظایفِ توست و نه تحقق خواهشهایت.
***
دوست من آیا نمیدانی چه اندازه خشن هستی؟
***
نادانان و هوشمندان مردمی بی‌ضررند. فقط افرادِ نیمه‌دیوانه و نیمه‌عاقل خطرناکترینند.
***
با ایده زندگی کردن یعنی به ناممکنات چنان پرداخته شود که انگار انجامشان ممکن میباشند.
***
به مناطق شیبدار فقط از طریق بیراهِ میتوان صعود کرد.
***
فقط کسی سزاوار آزادیست که هر روز آن را تسخیر میکند.
***
آدم همه‌جا فقط از کسانیکه دوستشان دارد میآموزد.
***
طبیعت ما را با نوشیدنِ چند جرعه از جامِ عشق از تمام زحماتِ سختِ زندگی مصون نگاه می‌دارد.
***
وای به دروغ! دروغ مانند هر گفتارِ درستی سینه را آزاد نمیسازد.
***
انسان موجود سیاهیست، نه میداند از کجا آمده و نه به کجا میرود.
***
آنکه از عقلِ خود برای صدمه زدن به دیگران استفاده میکند یا آنها را محدود میسازد کارش غیراخلاقیست.
***
از زمان استفاده کنید، زمان خیلی زود میگذرد، اما نظم به شما راهِ برنده شدنِ زمان را میآموزد.
***
من تحمل موعظه کردن ندارم؛ فکر کنم که در زمان جوانی بقدر کافی از آن خوردهام.
***
ای آزادیِ شیرین مطبوعات! بیائید، بگذار که ما همه‌چیز را به چاپ برسانیم، و برای همیشه و همیشه اداره کنیم؛ فقط کسی که مانند ما فکر نمیکند نباید غرو لند کند.
***
ذهن ابداً توانا به درمانِ رنجهای روح نیست، فهم کمی، زمان زیاد، و فعالیتِ مصمم درمانِ همۀ رنجهاست.
***
کسی که بدنبال مخاطبین میرود، فقط کفل آنها را میبیند.
***
همه‌چیز را آزمایش کنید و بهترینها را نگاه دارید.
***
من آثار به چاپ فرستاده شدۀ خود را بندرت شخصاً نوشتهام، چون من آنها را دیکته میکردم، برای من همیشه املایِ صحیح کلمات چندان مهم نبود. اینکه این کلمه و آن کلمه چطور نوشته میشوند چندان مهم نیست، مهم آن است که خواننده بفهمد منظور از نوشتن آن کلمه چیست.
***
آدم وقتی میخواهد حرف بزند باید چیزی برای گفتن داشته باشد.
***
آدم باید عمل کند و نه حرف بزند.
***
آدم باید تمام روزها حداقل یک ترانه بشنود، یک شعر خوب بخواند، یک نقاشی خوب نگاه کند، و اگر امکانش باشد چند کلمۀ معقول حرف بزند.
***
فعالیت سعادت است، و ثروت برای کسانیکه شادیهای یک فعالیتِ دائمی را احساس میکنند بی‌ارزش است.
***
سفر مانند بازیست. همیشه مقداری بُرد و باخت به همراه دارد ــ غالباً از سمت غیرمنتظرهای.
***
بزرگترین مشکلات آنجائی قرار دارند که ما جستجو نمیکنیم.
***
آدم هرچه به هدف نزدیکتر میشود مشکلات نیز بیشتر رشد میکنند.
***
آنکه میخواهد قدمهای مطمئن بردارد باید آهسته راه برود.
***
فعالیت همه‌چیز است و نه شهرت.
***
مرگ در یک لحظه تمام آنچه که سالها به ما دادهاند را میگیرد.
***
انسانهای زیادی پیدا میشوند که تصور میکنند آنچه را تجربه کردهاند فهمیدهاند.
***
هیچ چیز بزرگتر از حقیقت نیست، و کوچکترین حقیقت بزرگ میباشد.
***
من پیام را به خوبی میشنوم، فقط فاقد ایمان هستم.
 
کلمات قصار از ماهاتما گاندی
آدم به محض شکستِ استثمارْ توسط روح مسلح شدن را بارِ کاملاً غیرقابل‌تحملی احساس می‌کند، و به خلع‌سلاح واقعی وقتی می‌رسد که خلق‌های جهان از استثمار یکدیگر دست بکشند.
***
اجازه ندهید درخشش آنچه از غرب میآید کورتان سازد. اجازه ندهید با این نمایشهای فرّار گمراهتان سازند.
***
ما باید همان تغییری باشیم که مایل به دیدنش در جهان هستیم.
***
آموزش و پرورش باید یکی از ابزارهای رشدِ ذهن باشد، اما ما در گذشته غولهای حقیقیِ خردمندی داشتیم که هیچ آموزشی ندیده بودند.
***
درک من از دموکراسی این است که دموکراسی برای ضعفا فرصت‌های برابر با اغنیا خلق میکند.
***
شکیبائی به این معنا نیست که من با هرآنچه مدارا می‌کنم مورد تأییدم نیز است. اما تمام اختلافات ما از این واقعیت سرچشمه گرفتهاند که یکی میخواهد عقیدۀ خود را به دیگری تحمیل کند.
***
آدم باید آنچه را که واقعاً برای زندگی لازم ندارد نه بپذیرد و نه تصاحب کند.
***
دانش به ما کمک میکند مراحل زیادی از زندگی را بگذرانیم، اما در لحظاتِ خطر و وسوسه ما را تنها میگذارد.
***
بخور تا زنده بمانی، بخاطر غذا خوردن زندگی نکن.
***
اگر آدم فقط حق انتخاب میان بزدلی و خشونت را داشته باشد، توصیه من خشونت است.
***
آزادی هرگز به معنای مجوزِ استبداد نبوده است.
***
هر یک از ما باید صلح را در خود پیدا کنیم، و اگر بخواهیم که این صلح واقعی باشد اجازه نداریم تحت تأثیر عوامل خارجی قرار گیریم.
***
دعا کردن خواهش کردن نیست. دعا اشتیاق روح است.
***
عبادت کلیدِ صبح و کلونِ شب است.
***
انسان نمیتواند در بخشی از زندگی خود کار درست انجام دهد، در حالیکه در بخش دیگر زندگیاش خطا کند. زندگی یک کُل جداناگشتنیست.
***
تنها ستمگری که من در این جهان شناختهام صدای آرامِ درونیست.
***
نوعی از حسِ ششم ایمان است و هنگامی فعال میگردد که عقل شکست خورده باشد.
***
ایمان از قلب برمیخیزید. عقل باید آن را تقویت کند. ایمان و عقل متضاد هم نیستند. هرچه ایمان عمیقتر باشد خرد نیز تیزتر میگردد. وقتی ایمان کور شود میمیرد.
***
ایمانی که به آن عمل نگردد بی‌ارزش است.
***
خدا پاسخ عبادات ما را آنطور که خود مایل است میدهد و نه آنگونه که ما میخواهیم.
***
خدا مجموعۀ تمام موجودات زنده است. اگر ما خدا نباشیم، اما بخشی از او هستیم، همانطور که کوچکترین قطرۀ آب بخشی از اقیانوس است.
***
وقتی من معجزۀ غروبِ آفتاب یا زیبائی ماه را تحسین میکنم، بنابراین روحم به احترام در برابر خالق گسترده میگردد.
***
فقط توسط عشق میتوان نفرت را از میان برداشت.
***
این تحقیرآمیز است اگر انسان فردیت خود را از دست بدهد و به وسیله‌ای کوچک تبدیل شود.
***
زندگی بزرگتر از همۀ هنرهاست. من میخواهم جلوتر بروم و ادعا میکنم: زندگی بزرگترین هنرمندی‌ست که کاملترین زندگی را هدایت می‌کند.
***
ما عشق بین پدر و پسر، بین برادر و خواهر، دوست و دوست را میشناسیم. اما ما باید بیاموزیم که این عشق را به تمام موجودات زنده داشته باشیم، دانش ما از خدا در این عمل قرار دارد.
***
تجربه به من آموخته است که هرگز از دروغ و خشونت در دراز مدت چیز خوبی حاصل نمیگردد.
***
من معتقدم که عدم خشونت در مقابل خشونت تا خودِ آسمان برتری دارد، و بخشیدن مردانهتر از تلافی کردن است.
***
بالاترین برگِ برندۀ ترسوها قدرت عددی‌ست. افرادی با روحِ شجاع به تنهائی جنگیدن را میستایند.
***
چیزهائی مهمتر از مدام به سرعتِ زندگی افزودن وجود دارد.
***
روح در حیوانِ وحشی به خوابی عمیق فرو رفته است و قانونِ دیگری بجز قدرتِ خام نمیشناسد. کرامت انسانی در مقابلِ یک قانونِ بالاتر درخواست اطاعت میکند ــ در مقابل نیروی روح.
***
نیرو از قدرت فیزیکی سرچشمه نمیگیردْ بلکه از یک ارادۀ غیرقابلِ انحناء.
***
توسط تلخترین تجربه‌ها به این بالاترین دانش رسیدهام: آدم باید خشم خود را انباشت کند، و همانطور که انباشته گشتنِ گرما میتواند به انرژی مبدل گردد، به این ترتیب خشمهای انباشته گشتۀ ما میتواند به نیروئی تبدیل شود که قادر به حرکت انداختن جهان میباشد.
 

کلمات قصار از بنجامین فرانکلین
یک ساعت کارِ متمرکز بیشتر از یک ماه در فکر فرو رفتنِ کسل‌کننده کمک می‌کند که شادیِ زندگی در تو دمیده شود، بر غم و اندوهت غلبه کنی و کشتیات را بار دیگر شناور سازی.
***
سرمایهگذاری در دانش بهترین بهره را میرساند.
***
تحسین دخترِ جهل است.
***
یک گربه با دستکش نمیتواند موش شکار کند.
***
دیدنِ فرصت هنر نمیباشد. هنر این است که بعنوان اولین نفر فرصت را ببینی.
***
هرگز جنگی خوب و صلحی بد وجود نداشته است.
***
دو راه برای شاد بودن وجود دارد: یا باید خواستههایمان را کاهش دهیم یا وسیلههای رسیدن به آنها را دو برابر کنیم ــ هر دو به یک اندازه مناسبند. نتیجه هر بار یکسان میباشد. هر فرد باید خودش تصمیم بگیرد و آن کاری را انجام دهد که برایش آسانتر است.
***
یک مردِ بزرگ مردِ کوچکیست که چیزی را بعنوان اولین نفر انجام می‌دهد.
***
مردم از زمانِ اختراع هنر آشپزی دو برابرِ آنچه طبیعت میخواهد غذا میخورند.
***
اگر میخواهی ارزش پول را بشناسیْ سعی کن از کسی پول قرض بگیری.
***
یک خروس با شنیدنِ کلماتی زیاد هم نمی‌تواند چاق شود، برای خردمندان اما کلماتِ اندکی کافی میباشد.
***
من در بارۀ هیچکسی چیز بدی نمی‌گویم و در بارۀ هرکس تمام چیزهایِ خوبی را که از او می‌دانم تعریف میکنم.
***
کسی که برای بدست آوردن امنیت از آزادی چشمپوشی می‌کند نه سزاوار آزادیست و نه ایمنی.
***
چرا شما بخاطر مالیاتهای زیاد شکایت میکنید. در حالیکه کاهلیِ ما دو برابر آن را از ما میگیرد، غرور ما سه برابر بیشتر از آن و حماقتمان چهار برابر آن.
***
سه بار اسبابکشی مانند یک بار مفلس شدن است.
***
آیا زندگی را دوست داری؟ پس وقت را از دست نده! زیرا زمان مادهایست که زندگی از آن ساخته شده است.
***
اگر نیمی از خواستههای ما برآورده میگشتند، نگرانیهای ما دو برابر میبودند.
***
به یاد داشته باشْ زمان پول است.
 
کلمات قصار از هنری فورد
وقتی تجربه و قوۀ تمیزِ انسانهایِ پنجاه سال به بالا را از جهان حذف کنی دیگر چیز زیادی باقی نخواهد ماند تا بقای جهان را تضمین کند.
***
من هر پیشنهادی را بررسی میکنم. امکان دارد پیشنهاد زندگیم در یکی از آنها باشد.
***
کار بیش از امرار معاش به ما سود میدهد، کار به ما زندگی میبخشد.
***
زندگی کار کردن است، و هر آنچه آدم انجام میدهد تجربه به بار میآورد.
***
تعداد آدمهائی که تسلیم میشوند بیشتر از کسانیست که شکست می‌خورند.
***
ژاپنیها برای قاچاق فولادهای خود به آمریکا روشی هوشمندانه دارند، آنها فولاد را رنگ میزنند، آن را سوار چهارچرخ می‌کنند و بعد آن را ماشین مینامند.
***
پول و ارتقاء وسیله‌ای واقعیاند که با آنها یک شرکت گواهی میکند دارندۀ آن یکی ارزشمندترین بازیکنان است.
***
این پرسش که "چه کسی باید رئیس باشد؟" مانند این است که کسی بپرسد: "چه کسی باید در یک کوارتت تنور باشد؟ چه کسی بجز فردی که قادر به تنور خوانیست میتواند تنور باشد؟
***
هنگامیکه رئیس صحبت میکندْ مردم به آن گوش میدهند. و وقتی رئیس عمل میکندْ مردم آن کار را زیر نظر میگیرند. بنابراین باید به کلمات و اعمال خوب فکر کرد.
***
فکر کردن سختترین کاریست که وجود دارد، احتمالاً به این دلیل چونکه مردم اندکی خود را به آن مشغول میسازند.
***
در صدر فهرست تجربههایم این شناخت نشسته است: آدم نمیتواند از سر راهِ چیزهای ناخوشایند به سادگی بگذرد.
***
یکی از رازهای موفقیت این است که نقطه‌نظر دیگری را درک کنی.
***
خانوادۀ من چنان به هم نزدیک بودند که من گاهی احساس میکردم که ما چهار بخش از یک تن هستیم.
***
وقتی مردی درِ ماشین را برای خانمی بازمی‌کند، یا زن جدید است ــ یا ماشین.
***
ارزش کسب و کار بیش از پول است. کاری که چیزی بجز پول کسب نمیکندْ کسب و کار خوبی نیست.
***
اگر بچههای کوچک نتوانند امیدوار باشند که میتوانند به همان اندازه پول کسب کنند که من میکنمْ پس دیگر این کشور به چه درد می‌خورد؟
***
دوستداشتنِ آنچه باید انجام گیرد و اجازۀ انجام کاری که آدم دوست میدارد را خوشبختی گویند.
***
خوشبختی یعنی داشتن خصوصیاتی که زمان درخواست میکند.
***
هدفِ نهائیِ سرمایه کسب پول نمیباشدْ بلکه مأموریت پول برای بهتر ساختن زندگیست.
***
من همیشه وقتی کسی بخواهد از من وام بگیردْ از وکیلم می‌پرسم و اگر او جواب مثبت بدهد بعد یک وکیل دیگر میگیرم.
***
کسی که از آموختن دست میکشد پیر شده است. میخواهد بیست ساله باشد یا هشتاد ساله.
***
متحد شدن آغاز کار است، متحد ماندن یک پیشرفت است و متحدانه کار کردن به موفقیت میانجامد.
***
آدم وقتی فداکاریِ دیگران را میبیند خیلی زودتر آماده از خودگذشتگی می‌گردد. این در طبیعت انسان است.
***
اکثر مردم بجای مقابله با مشکلات وقت و انرژی خود را صرف این میکنند تا از زیر بارِ آنها طفره روند.
***
این کارفرما نیست که حقوق را میپردازدْ بلکه محصول است. کارفرما فقط پول را اداره میکند.
***
توجه کردن به چیزهای ساده و کوچکی که بیشتر مردم از آنها غفلت میکنند میتواند آدم را ثروتمند سازد.
***
آدم از پولی که کسب میکند ثروتمند نمیشودْ بلکه توسط پولی که خرج نمی‌کند.
***
هر آنچه که داشته باشی باید یا به آن بیفزائی یا از دست بدهی.
***
قابلیت رقابت کردنِ یک کشور در سالن کارخانه‌ها یا در آزمایشگاههای تحقیقاتی آغاز نمیگردد. این قابلیت در کلاس درس شروع میشود.
***
زمان یک گربۀ بازیگوش است. او آدم را نوازش میکند و روز را مانند یک کاسۀ شیر با لذت میلیسد.
 
کلمات قصار از تئودور فونتانه
واژهها برای خداحافظی باید مانند واژههای ابراز عشق کوتاه باشند.
***
من با وجود بعضی از کارهای جسورانه و ریسک کردن‌هاْ مانند  کودکی بزرگ از میان زندگی گذشتهام.
***
کلمۀ قصار یعنی تمام دانش یک کتاب را فقط در یک سطر نوشتن.
***
کسی که میخواهد موفق گردد باید شاد باشد.
***
شجاعت خوب اما استقامت بهتر است، نکتۀ اصلی استقامت است.
***
در برابر خدا همه برلینیاند.
***
کتابها دارای حیثیت‌اند، وقتی آنها را به عاریت دهی دیگر بازنمیگردند.
***
هیچ هوشمندی حریفِ حماقتی که مد روز شده است نمیگردد.
***
افتخارِ این جهان نمیتواند به تو افتخار بخشد. آنچه واقعاً تو را بلند میسازد و نگاه میدارد باید در خودت زندگی کند.
***
یک زنِ خوب باید چشمهایش را همیشه باز نگهدارد، اما باید آگاه به چشم بستن هم باشد، بستگی دارد. او باید همه چیز را ببیند، اما نباید بخواهد همه چیز را ببیند.
***
تو با رویاهای غم‌انگیزت هرگز موفق به کار شایستهای نخواهی گشت، اشگها اجازه نمیدهند: کسی که مایل به پیروز گشتن است باید بشاش باشد.
***
آنچه را که ما وجدانی بد مینامیم، همیشه یک وجدانِ خوب میباشد. این خوبیست که خود را در ما بلند می‌سازد و از ما در برابر خودمان شکایت می‌کند.
***
آه چه زمانۀ خوبی بودْ وقتی تمام چیزهائی را که میشنیدم باور میکردم.
***
خدایا، خوشبختی چیست! یک سوپ جو، یک مکان خواب و نداشتن درد فیزیکی ــ این خیلی زیاد است. اگر اجازه داشته باشم باید بگویم که خوشبختی در دو چیز نهفته است: اول اینکه آدم در محلی باشد که کاملاً به آنجا متعلق است و دوم اینکه به اندازۀ کافی بخوابد و کفش پایش را نفشرد. اگر 720 دقیقه از یک روزِ دوازده ساعته بدون عصبانیت بخصوصی بگذرد، بعد میتوان از داشتن یک روز در زیر ستارههای خوشبخت صحبت کرد.
***
کسی را خوشبخت ساختن زیباترین خوشبختیست.
***
تا جائیکه برایمان ممکن است باید ملایمت را حاکم سازیم، زیرا هرکس میتواند به آن محتاج باشد.
***
ما برای ارائه کردن اصول‌هایمان سختگیرتر از تأیید کردنشان میباشیم.
***
تمام چیزهای قدیمی را تا جائیکه شایستگیاش را دارند باید دوست بداریمْ اما ما در حقیقت باید فقط برای چیزهای تازه زندگی کنیم.
***
سه چهارم از تمام فعالیتهای ادبی من فقط صرف تصحیح و تنظیم گذشت. و شاید هم سه چهارم را کم گفته باشم.
***
آسان زندگی کردن بدون پوچی، شاد بودن بدون ولنگاری، شجاعت داشتن بدون تکبر ــ این هنر زندگیست!
***
کسی که نداند ماسکی بر چهره دارد کاملترین ماسک را بر چهره حمل می‌کند.
***
موفقیت به شجاعت وصل است.
***
فرد خوش‌بین انسانیست که برای خوردن غذا یک دو جین صدف سفارش می‌دهد، با امید به اینکه با مرواریدی که در آنها مییابد پول غذا را خواهد پرداخت.
***
صادقانهترین تمام تمجیدها سرقت ادبیست.
***
هرچیز در زندگی ارزش خود را داراست؛ همچنین چیزهائی که آدم تصور می‌کند آنها را هدیه خواهد گرفت.
***
زبان انسانیترین وسیله‌ای است که آدم دارد، و ما برای صحبت کردن دارای آن میباشیم.
***
نادیده گرفتن مدارا نیست.
***
همه چیز را فهمیدن یعنی همه چیز را بخشیدن.
***
حقایقِ مسلم ابداً وجود ندارند، و اگر هم وجود میداشتند، خسته‌کننده میبودند.
***
عشقِ تمام بشریت به چه درد میتواند بخورد وقتیکه آدم دندان‌درد دارد.
***
باید کارها را طوری تنظیم کرد که هدف به پیشواز آدم آید.
 
کلمات قصار از ارسطو
شروع کردن نیمی از کل راه است.
***
امروزه فعالیت برای مردم کار دلپذیریست، برای آیندگان امید است و برای گذشتگان خاطره. لذتبخشترین و به همان اندازه دوستداشتنیْ فعال بودن است.
***
وقتی حالت روح تغییر میکند، بنابراین جسم نیز همزمان تغییر میکند و برعکس: وقتی جسم تغییر شکل میدهدْ همزمان حالت روح نیز تغییر میکند.
***
فکر به خودی خود هیچ چیزی را به حرکت نمیاندازد، بلکه فقط یک فکرِ هدفمند و عملگرا قادر به این کار است.
***
در جائی که مال و دارائی وجود ندارد شادی نیز برای دادن وجود ندارد؛ آنجا هیچکس این موقعیت را ندارد کمکی به دوستانش، به رهگذران و به رنجوران کند.
***
تجربه آغاز تمام هنرها و دانشهاست.
***
کسی که بخواهد حق را بشناسد باید قبلاً به نوع صحیحی شک کرده باشد.
***
مردم هوشمند از دشمنان خود میآموزند.
***
دوستی یعنی یک روح در دو بدن.
***
برابری روحِ دوستیهاست.
***
آنچه برای انجام دادن باید آموخته شود با انجام دادنش آموخته می‌گردد.
***
سخنوری هنر بیدار ساختن ایمان است.
***
حیرت اولین دلیل فلسفه است.
***
ما باید زندگی را مانند یک مهمانی ترک کنیم: نه تشنه و نه مست.
***
کار نویسنده تعریف کردنِ آنچه واقعاً رخ داده است نمیباشد، بلکه آنچه را که می‌تواند رخ دهد، یعنی، آنچه احتمال یا ضرورت رخ دادنشان ممکن است.
 
کلمات قصار از بالزاک
دیوان سالاری یعنی مکانیزم غول پیکری که در خدمت کوتولههاست.
***
آدم باید کارها را اساسی انجام دهد؛ حتی حماقت را.
***
ازدواج یک علم است.
***
معشوقِ زنی بودن سادهتر از شوهر بودن است، و در واقع به این دلیل: زیرا گاهی اوقات یک فکرِ بکرِ ناگهانی داشتن سادهتر است از اینکه تمام روز را شوخ باشی.
***
خاطراتْ زندگی را زیبا میسازندْ اما فقط فراموشی می‌تواند آن را قابل‌تحمل گرداند.
***
اگر آدم تاریخ توسعۀ ایدههای جدید را دنبال کند درمییابد که دورۀ استهزاء هیچگاه غایب نبوده است.
***
انتقاد مانند یک بُرس است. نباید آن را برای پارچههای بسیار نازک استفاده کردْ وگرنه چیزی از پارچه باقی‌نمیماند.
***
منتقدینْ ساسهای مسکینیاند.
***
این ادعا که یک مرد نمی‌تواند همیشه عاشق یک زن بماند پوچ است، انگار گفته شود که یک ویولن‌نواز برای نواختن یک قطعه موسیقی نیازمندِ ویولنهای متعدی‌ست.
***
مردها اغلب در برابر ضرباتِ سختِ استدلال‌ها مقاومت میکنند، و با یک گوشۀ چشم نشان دادنِ زنی شکست میخورند.
***
تمام قدرتِ مردم مجموعهایست از زمان و صبر.
***
فقط اطمینان داشتن از ترسِ حریف تو را شجاع میسازد.
***
یک زنِ خوب مانند یک کتابِ خوب است: سرگرم‌کننده، محرک و آموزنده. دلم میخواست میتوانستم یک کتابخانه را اداره کنم.
***
میتوان التفاتِ خانمها را توسط واژه‌ها و با کمیسیون و در صدِ موافقتِ مردها را جلب کرد.
***
شهرتْ سمی است که انسان فقط در دوزهای کوچک تحمل میکند.
***
امروزه هرکس یک دولت است و هرکس غم هیچکس را نمیخورد.
***
یک مرد وقتی قویست که به ضعفهایش اعتراف کند.
***
کسی که زیاد صحبت میکندْ عاقبت به آنچه میگوید معتقد میگردد.
 
کلمات قصار از امرسون
احداث هزار جنگل درونِ فقط یک دانه جای دارد.
***
عمل کن ــ و سرنوشت خودش را خم میسازد!
***
ترس بیش از هر چیز دیگری در جهان مردم را میکشد.
***
عمل کن، و تو قادر به گریختن از برابر پاداش نیستی. مهم نیست آیا کاری که میکنی ظریف است یا سخت و خشن، مهم نیست آیا تو بذر می‌کاری یا در حال نوشتن رمانی هستی، فقط اگر کاری صادقانه و مورد تصدیق‌مان باشد هم به ذهن و هم به حسهایمان اجر میدهد. هیچ مهم نیست چند بار شکست بخوری، تو برای پیروز گشتن خلق شدهای. پاداش یک کار خوب، کاریست که انجامش دادهای.
***
دوست انسانیست که در حضورش بتوانی بلند فکر کنی.
***
تنها روش بدست آوردن یک دوست این است که تو خودت دوستِ خوبی باشی.
***
وقتی شخصی برایم گرانبها میگردد به هدف خوشبختی رسیده‌ام.
***
پول خیلی هزینه دارد.
***
این سرنوشتِ نابغه است که درک نشودْ اما هرکه درک نگشت یک نابغه نیست.
***
یک قهرمان شجاعتر از یک انسان معمولی نیست ــ اما او پنج دقیقه بیشتر شجاعتر است.
***
داشتن حس برای چیزهای خندهدار متحد میسازد.
***
حرفۀ یک بازرگان این است که یک جنس را از جائیکه فراوان یافت میگردد به جائی ببرد که نایاب و گران است.
***
آنچه ما بیش از هر چیز نیاز داریمْ شخصیست که ما را برای آنچه می‌توانیم انجام دهیم سر شوق آورد.
***
بهترینها را از خودت بساز، کاری بهتر از این نمیتوانی انجام دهی.
***
مهمترین چیزها را با سادهترین روش گفتنْ اثباتِ با فرهنگ بودن است.
***
دانش یعنی آموختن آنچه که تو حتی نمیدانستی که از آن بی‌خبر بودهای.
***
راز آموزشْ در احترام گذاشتن به دانشآموزان است.
***
وقتی بر روی یخ نازک اسکیت میکنیمْ نجات‌مان فقط بستگی به سرعت دارد.
***
مرگ مدرکِ آتشین برای جاودانگی نارضایتیِ ما با هر راه حل دیگر است.
***
خدا به همه حق انتخابِ حقیقت و خواب را داده است، هرکدام را که مایلی بردار، اما هر دو را نمیتوانی صاحب شوی.
***
زمان مانند هر زمانی زمانِ خیلی خوبیست، فقط به این شرط اگر بدانیم که با آن چه باید بکنیم.
 
کلمات قصار از پیتر اوستینوف
عذر موجه مانند اعتبار است: وقتیکه آدم به هیچ یک از این دو محتاج نباشد سپس هر دو را داراست.
***
آموزش مهم است، بویژه وقتی برای کاهش پیشداوریها به کار گرفته شود. آدم وقتی قرار است که زندانی ذهنش باشدْ لااقل میتواند این اطمینان را حاصل کند که سلولش آبرومندانه مُبله شده است.
***
در پشت هر مرد موفقی یک زنِ مات و متحیر ایستاده است.
***
آخرین صدائی که آدم قبل از انفجار جهان میشنودْ صدایِ یک متخصص خواهد بود که میگوید: "این از لحاظ فنی غیرممکن است." (فکر کنم که یک سناریویِ واقعگرایانه را نشان شما دادهام. من این سناریو را وحشتناک نمیدانم. زیرا که هنوز فرصت برای تجدید نظر باقیست. ما نمیتوانیم همه‌چیز را به تکنسینها و متخصصین واگذار کنیم.)
***
هنرهای علمیـتخیلی همیشه وجود داشته است ــ پیشبینی آب و هوا در تلویزیون.
***
مردان با کمال میل حاضرند حرف آخر را به خانمها واگذار کنند، به‌شرطی‌که میتوانستند مطمئن باشند که واقعاً حرف آخر است.
***
پول فاسد میسازد ــ بخصوص  مردم بی‌پول را.
***
عذاب وجدان یک نگاه به خداست.
***
وقتی آدم میبیند که خدای مهربان اجازه رخ دادن چه چیزهائی را بر روی زمین می‌دهد، بعد به آدم این احساس دست می‌دهد که خدا هنوز هم در حال آزمایش کردن است.
***
چیزها ابتدا زمانی بد میشوند که دیگر خندهدار نباشند.
***
کودک یک نوع بیمه زندگیست ــ تنها نوع جاودانگیِ قابل اطمینان.
***
کلیسا میگوید، تو باید همسایهات را دوست بداری. من مطمئنم که کلیسا همسایه من را نمیشناسد.
***
آدمِ خوش‌بین خیلی خوب میداند که جهان چه غمانگیز میتواند باشد، در حالیکه یک فردِ بدبین هر روز صبح دوباره از نو آن را کشف می‌کند.
***
نوشتن سخت است؛ آدم به سختی پی میبرد که کِی باید بس کند.
***
آموزش زبان انگلیسی بهترین رشتۀ درسی مدرسه در جهان است ــ به شرطی که آدم از آن جانِ سالم به در برد.
***
ورزشکارِ انگلیسی مفتخر است که میتواند یک بازندۀ خوب باشد. این سبب می‌شود که حریفانش وقتی برنده میشوند خود را گناهکار احساس کنند.
***
کسی که در وصیتنامه از او نام برده نشده است با این فکر خود را تسلی میدهد که آن مرحوم احتمالاً مایل بوده او را از دادنِ مالیات بر ارث معاف کند.
***
انسانهائی که کار امروز را به فردا میاندازند همان افرادیاند که آن کار را از دیروز به امروز انداختهاند.
***
معمولاً زنان رویائی توهم بصریای بیش نیستند.
***
هنری که به مردم دیگر ثابت کند آنها نیز همعقیدۀ ما میباشند را تبلیغ گویند.
***
در حال حاضر دارای روزهای خوبی هستیم که ده سال بعد حسرتش را خواهیم خورد.
***
آنچه جهان به پیش میراند عشق نمیباشدْ بلکه تردید است.
 
کلمات قصار از آلبر کامو
از سن خاصی به بعد هر انسانی مسئولِ چهرۀ خود میباشد.
***
فقط برای آنکه کتابهای خوب و بسیار عالی بیشتر خوانده شوند و مورد توجه واقع گردند باید آنها را هم ممنوع ساخت.
***
دلربائی آن نوع <بله> گفتن انسان است بدون آنکه سؤال مشخصی از او شده باشد.
***
همیشه آدم با هزینه دادنِ شخص دیگری آزاد است.
***
گفتگوی واقعی یعنی: از خود خارج شدن و درِ خانۀ دیگری را به‌صدا آوردن.
***
منتظر روز قیامت نباش. تو هر روز در برابر قاضیِ خود میایستی.
***
زندگی یعنی عمل کردن.
***
بالاترین شکلِ امید غلبه بر ناامیدیست.
***
فردِ روشنفکر انسانیست که مراقب ذهن خود میباشد.
***
شکل دادن به تقاضاهای ناممکن را هنر میگویند.
***
عشق بیعدالتیستْ اما عدالت کفایت نمیکند.
***
یک نفر را دوست داشتن یعنی رضایت دادن به پیر شدن با او.
***
انسان بخودی خود هیچ‌چیز نیست. او فقط یک فرصت بی‌حد و مرز است. اما او مسؤلِ بی‌حدِ این فرصت میباشد.
***
نظم خارجی اغلب فقط تلاش ناامیدانه‌ایست برای کنار آمدن با یک بی‌نظمی بزرگِ درونی.
***
مردم خود را بخاطر آن چیزهائی که نمیتوانند بشوند با فانتزی تسلی میدهند و بخاطر چیزهائی که واقعاً هستند با طنز.
***
کمبود ما نداشتن امپراتوران نمیباشدْ بلکه فقط نداشتن شخصیتهاست.
***
آنچه مسیرمان را مسدود میسازد ما را به پیش میراند.
***
سفر ما را به خود میرساند.
***
از دست دادن زندگی چیز مهمی نمیباشد، اما ناپدید گشتن معنایِ زندگی غیرقابل تحمل است.
***
مترجم جنگندۀ جسوریست که به برج بابل هجوم میبرد.
***
خواستن یعنی بیدار ساختنِ تناقضات.
 
کلمات قصار از وُلتر
به رسمیت شناختن چیز شگرفیست: این باعث میشود که آنچه در دیگران عالی و برجسته است به ما نیز تعلق گیرد.
***
کارْ اکثر اوقات پدر لذت است.
***
کار کردن از وقوع سه شّر بزرگ جلوگیری میکند: ملالت، عادات ناشایست و نیاز.
***
همیشه مشغول به کار باش.
***
اولین جاه طلبیْ تمامِ بشریت را مبتلا به خود ساخته است.
***
عقل درست برعکس پول است: هرچه آدم کمتر از آن داشته باشد رضایتش بیشتر است.
***
بیائید بدون در فکر فرو رفتن کار کنیم. این تنها روش برای قابل‌تحمل ساختن زندگیست.
***
انسان باید خیلی نادان باشد که برای هر سؤالی یک جواب بداند.
***
آقای محترم من با نظر شما موافق نیستم، اما برای اینکه بتوانید آن را بیان کنید از زندگیام میگذرم.
***
هرچیزی که برای گفتن ابلهانه باشد به آواز خوانده میشود.
***
در نیمۀ اولِ زندگی برای بدست آوردنِ پول سلامتی خود را قربانی میکنیم. در نیمۀ دوم برای بدست آوردنِ سلامتی از دست دادهْ پول قربانی می‌کنیم.
***
بیائید برای جستجوی شادی به باغ برویم و مشغول کار شویم.
***
عاشقِ حقیقت باش، اما خطا را هم عفو کن.
***
این همه قیل و قال بخاطر فقط یک خاگینه!
***
همۀ انسانها هوشمندند ــ بعضیها قبلاً، بعضیها بعداً.
***
همۀ انواع هنرها خوبند، بجز یک هنر، هنری که ملال‌آور است.
***
آگهی درگذشت: "او مرد با شخصیتی بود، مردی که حالا باید فقط چیزهای خوب در بارهاش گفته شود ــ به شرطی که او واقعاً مُرده باشد."
***
حیوانات بخاطر دو چیز تقریباً حسادتم را برمیانگیزند: آنها نمیدانند که شّر چه تهدیدِ خطرناکیست و نمی‌دانند که در بارۀ آنها چه گفته میشود.
***
وقتی شما یک بانکدار سوئیسی را در حال پریدن از پنجره میبینید، پشت سرش از پنجره به بیرون بپرید. حتماً چیزی برای سود بردن وجود دارد.
***
دلیل مرگ انسان در اغلب موارد زندگی اوست.
***
یک چیز زائد چیزی بسیار ضروریست.
***
آدم میتواند با متقاعد ساختن انسانها به اینکه خودشان فکر کنند آنها را سر عقل بیاورد.
***
شرابْ بلبلِ نوشابههاست.
***
دو بار متولد گشتن هیچ تعجبآورتر از یک بار متولد گشتن نیست.
***
تصادفْ واژۀ بی‌معنائیست؛ هیچ‌چیزی بدون علت نمی‌تواند وجود داشته باشد.
***
تفاوت انسانها در شایستگی آنهاست و نه تولدشان.
 
کلمات قصار از ویکتور هوگو
ای کسانیکه بخاطر عاشقی در رنجید، بیشتر عشق بورزید! مُردن در راه عشق زندگیست!
***
عفو عمومی از زیباترین کلامهای زبان انسانیست.
***
کارِ کم باری سنگین و کارِ زیاد لذت بردن است.
***
تفکرْ کار عقل است و رویاْ لذت بردن از آن.
***
شاعر یعنی یک جهانِ محصور گشته در انسان.
***
خدا برای جواب دادن به انسانها که به اندازۀ کافی ابلهاند زمین را میلرزاند و میگوید: "بشریت آرام گیر."
***
چیزی قویتر از ایدهای نیست که زمانش فرا رسیده باشد!
***
هیچ‌چیز زیباتر از عشق نیست.
***
من در خیابان با مرد جوان بسیار فقیری که عاشق بود مواجه گشتم. کلاهش خیلی کهنه و کتش فرسوده شده بود، آب درون کفشهایش نفوذ میکرد. اما ستارهها در آسمانِ روحش در پرواز بودند.
***
مالیخولیا یعنی لذت بردن از اندوه.
***
موسیقی یعنی سر و صدائی که فکر میکند.
***
موسیقی چیزهائی را بیان میکند که نمیتوان آنها را گفت و سکوت کردن در بارهشان ناممکن است.
***
من میخواهم یا مانند شاتوبریان باشم ــ یا هیچ چیز!
***
داشتن یک رویا برای شکل دادن به آینده لازم است.
***
هیچ‌چیز نمیتواند به اندازۀ رویا برای شکل دادن به آینده کمک کند.
***
خدا تنها آب را آفرید، اما انسان شراب را.
***
آینده دارای نامهای فراوانیست. برای ضعیفان دست‌نیافتنیست. برای بزدلان جهانی ناشناخته است و برای افراد جسور یک فرصت.
***
چهل سالگیْ سنِ جوانان است و پنجاه سالگیْ شبابِ سالخوردگی.
 
کلمات قصار از پاسکال
تمام خوشبختی مردم در این است که در نزد دیگران از احترام لذت ببرند.
***
این کافی نیست که یک سخنرانی زیبا باشد، باید همچنین مناسب با موضوع باشد، طوریکه نه چیزی زیاد گفته شود و نه چیزی از آن کاسته شود.
***
هنر سخنوری یعنی مطالب طوری گفته شوند که همه با کمال میل به آن گوش بسپارند.
***
سخنوری یک نقاشیِ فکر است و کسانی که بعد از نقاشی چیزی به آن میافزایندْ بنابراین بجای کشیدن پرتره یک تابلو خلق میکنند.
***
سخنوریِ مدام خسته‌کننده است.
***
مهمترین نکته در زندگیْ انتخابِ شغل است. تصادف در بارۀ آن تصمیم میگیرد.
***
حرکت در طبیعتِ ماست، آرامشِ کامل مرگ است.
***
بهترین کتابها آنهائی هستند که هرکس بتواند بگوید که او خودش هم میتوانست آن را بنویسد.
***
تنوعی که نتواند خود را به یگانگی سازمان دهد سردرگمیست، وحدتی که نتواند خود را به تنوع شکل دهد استبداد است.
***
یک عقلانیتِ قلب وجود دارد که مغز آن را نمیشناسد. اما آدم آن را نزد هزاران چیز تجربه میکند.
***
اگر همۀ مردم میدانستند که دیگری چهها پشت سرش میگویدْ بنابراین بر روی زمین چهار نفر دوست هم دیگر پیدا نمیگشت.
***
از مرگ ترسیدن به هنگام در امنیت بودن و نه وقتیکه آدم در خطر استْ باید نشان از مرد بودن بدهد.
***
یک قطره عشق بیشتر از اقیانوسی از اراده و عقل میباشد.
***
عشق سن نمی‌شناسد.
***
چرا آدم به دنبال اکثریت میرود؟ به این دلیل که شاید اکثریت دارای شعور باشد؟ نه، چون اکثریت قویتر است.
***
انسان فقط یک نی است، از ضعیف‌ترینها در طبیعت، اما او یک نیِ متفکر است. کائنات برای لِه کردن او احتیاج به مسلح کردنِ خود ندارد؛ یک بخار، یک قطره آب کافیست که او را بکشد. اما اگر کائنات او را خُرد میکردْ بنابراین انسان فقط بسیار اصیلتر از کشندۀ خود میگشت، زیرا انسان بخوبی می‌داند که مُردنیست و کدام مزیت را در برابر کائنات داراست. کائنات اما از آن هیچ‌چیز نمیداند. بنابراین تمام عزتِ ما در فکر کردن است. ما باید با تکیه بر فکر و نه با کمک گرفتن از زمان و مکانی که نمیتوانیم پُرشان سازیم دوباره از جا برخیزیم. بنابراین برای خوب فکر کردن باید تلاش کنیم: این اساس اخلاق است.
***
چرا دانش و بزرگی من محدوداند، و چرا زندگی‌ام فقط باید تا حدود صد سال و نه بیشتر تا هزار سال طول بکشد؟ طبیعت چه دلیلی داشته است که چنین زندگی‌ای به من بدهد؟
***
عاقبت انسان به چه تبدیل خواهد گشت؟ آیا شبیه به خدا و یا شبیه به حیوانات میگردد؟ چه تفاوت وحشتناکی! ما به چه تبدیل خواهیم گشت؟
***
چه خیال واهیایست انسان! چه رسوائیای، چه هیولائی؛ چه هرج و مرجی، چه موجود متناقضی، چه معجزهای!
***
تمام نیتهای خیر مدتهاست که وجود دارند، ما فقط باید آنها را مورد استفاده قرار دهیم.
***
اگر میخواهی که مردم در بارهات خوب حرف بزنندْ بنابراین خودت از آن چیزی نگو.
***
عیسی مسیح چیزهای بزرگ را خیلی ساده بیان کرده است و چنین به نظر می‌رسد که انگار او در بارهشان فکر نکرده باشد، و با این وجود او آنها را چنان خوانا میگوید که آدم میبیند که او در بارهشان اندیشیده. این شفافیت در رابطه با این سادگی قابل تحسین است.
***
من بر روی خدا شرطبندی میکنم. اگر او وجود نداشته باشدْ من هم بعد از مرگ نمی‌توانم از آن مطلع گردم. اگر وجود داشته باشدْ بعد اما من بطور مطلوبی بخاطر بودنش در آنجا غافلگیر خواهم گشت.
***
آدم باید به هر حقیقتی این را اضافه کند که همینطور حقیقتْ مخالف را هم به یاد می‌آورد.
***
جهان دایرهایست که مرکزش همه‌جا و محیطش هیچ‌جاست.
***
خیلی بهتر است که در بارۀ همه‌چیز مقداری بدانیمْ تا اینکه همه‌چیز در بارۀ یک چیز بدانیم.
***
زمانِ حال هرگز هدف ما نبوده است؛ گذشته و زمانِ حال وسیلههای ما هستند؛ تنها هدفِ ما آینده میباشد.
 
کلمات قصار از شوپنهاوئر
چهل سالِ اولِ زندگی به ما متن را می‌دهدْ و سی سالی که به دنبالش می‌آید تفسیر متن را.
***
در پیری هیچ تسلیِ زیبائی وجود ندارد، مگر آنکه آدم تمام نیرویِ آثارِ جوانیای را که پیر نمیگردند حفظ کرده باشد.
***
زندگی از نقطه‌نظر جوانان یک آیندۀ بی‌نهایت طولانیست؛ از نقطه‌نظر سالخوردگان اما یک گذشتۀ بسیار کوتاه است. آدم باید پیر گشته باشد، یعنی مدت درازی زندگی کرده باشد، تا بتواند درک کند که زندگی چه کوتاه است.
***
برای اینکه آزادنه و با کمال میل ارزش دیگران را تشخیص داده و آنها را بحساب آوریمْ باید خودمان دارای ارزش باشیم.
***
هر حملهای که مردی را از پای در نیاوردْ او را قوی میسازد.
***
هنر معماریْ موسیقیِ منجمد شده است.
***
دوستان خود را صادق مینامندْ اما دشمنان صادقند.
***
آدم باید مانند اندک افرادی که فکر میکنندْ فکر کند، و حرف بزندْ همانطور که اکثر مردم میزنند.
***
اثبات یعنی بازیافتِ ابهامِ چیزهای تأیید گشته.
***
بد نمی‌شد اگر آدم میتوانست با خریدنِ کتاب وقتِ خواندن آن را هم بخرد. اما آدم اکثراً خرید کتابها را با از آنِ خود کردنِ محتویاتِ آنها اشتباه میگیرد.
***
عالمان آنهائی هستند که از کتابها آموخته‌اند؛ متفکرین، نوابغ، روشن‌کنندگانِ جهان و حامیان نژادِ بشر اما آنهائی هستند که مستقیماً از کتابِ جهان آموخته‌اند.
***
قرون وسطی به ما نشان داده است که فکرِ بدون آزمایش ما را به کجا میتواند بکشاند، اما قرنی که در آن هستیم به ما نشان میدهد که آزمایشِ بدون فکر کردن ما را به کجا میکشد.
***
اشتباه آلمانیها این است که آنچه را جلوی پایشان قرار دارد در ابرها میجویند.
***
دوستیِ حقیقی چیزیست مانند مارهای عظیم‌الجثهای که آدم نمیداند آیا آنها افسانهاند یا در یک جائی وجود دارند.
***
مفید بودنِ نابغه برای زندگیِ عملی به اندازۀ مفید بودن یک تلسکوپ در تئاتر است.
***
بزرگترین حماقتْ قربانی کردن سلامتیست، بخاطر هرچه میخواهد باشد.
***
ایمان مانند عشق است: ایمان اجازۀ مجبور ساختن خود را نمیدهد. به این خاطر اقدامِ بیفایده‌ای خواهد بود اگر بخواهیم ایمان را توسط تدابیرِ قانونی به کار بریم یا آن را استحکام بخشیم.
***
یک بالشِ بادی ممکن است که چیزی درونش نباشد، اما فشارِ زندگی را نرمتر می‌سازد.
***
هر کلمۀ اضافهای برخلافِ هدفِ خود عمل میکند.
***
هیچ موجودی بجز انسان بخاطر حضورِ خود تعجب نمیکند.
***
فقط تعداد اندکی از نویسندگان  مانند معماری که نقشۀ تک تکِ اجزا ساختمان را قبل از ساختن طرحریزی می‌کند مینویسند، بیشتر آنها طوری مینویسند که انگار دومینو بازی میکنند.
***
جهانِ متمدن ما بالماسکۀ بزرگی بیش نیست.
***
موسیقی لحنیست که جهان متنش است.
***
هر جوانِ احمقی میتواند یک سوسک را لگد کند. اما تمام پروفسورهای جهان نمیتوانند یک سوسک خلق کنند.
***
غلبه بر موانعْ برخورداریِ کامل از زندگیست.
***
مردم چنان سادهلوحند که بجای خواندن چیزهای خوب خواندن چیزهای جدید را ترجیح می‌دهند.
***
مردم زندگی خوب و سرگرمی جستجو میکنند و نه تعلیم و آموزش.
***
آدم هوشمند کسیست که هنگام گفتگو کمتر به آنچه می‌گوید و بیشتر به کسی که با او حرف میزند فکر کند. او به محض انجام این کار مطمئن است چیزی نگوید که بعد پشیمانش سازد.
***
آنچیز را که معمولاً مردم سرنوشت میخوانندْ عمدتاً شوخیهای احمقانه خودشان میباشد.
***
زیبائیْ یک توصیهنامۀ سرگشاده است که قلبها را قبل از خواندنْ از آن خود می‌سازد.
***
در مقابل برخی از افراد فقط از یک راه میتوان هوش خود را به اثبات رساند، به این ترتیب که دیگر با آنها صحبت نکند.
***
هر ملتی ملتِ دیگر را مسخره میکند، و همۀ ملتها حق دارند.
***
قالبِ دقیقِ کیفیِ تفکر را سبک گویند.
***
اولین قانون برای یک سبکِ خوب و کافیْ داشتن چیزی برای گفتن است.
***
هر روز یک زندگیِ کوچک است.
***
ببخش و فراموش کن یعنی تجاربِ با ارزش را از پنجره بیرون انداختن.
***
زندگی کوتاه است، و حقیقت دور به نظر میآید و زندگیِ درازی دارد ــ حقیقت را بگوئیم.
***
حقیقت وقت داردْ زیرا که عمر درازی دارد.
***
فقط تغییر ثابت است.
***
هرکس مرزِ میدان دیدِ خود را مرز جهان میداند.
***
بعلاوه در جمهوریِ دانشمندان هم مانند دیگر جمهوریهاست: مردم مردِ سادهای را دوست دارند که ساکت برود و بیاید و نخواهد از دیگران باهوشتر باشد.
***
روزنامهها عقربۀ کوچکِ تاریخند.
***
آدم هرگز در جهانِ واقعی مانند جهانِ اندیشه خوشبخت نیست.
 
کلمات قصار از ماکس فریش
زندگیِ روزمره تنها توسط معجزه قابل تحمل است.
***
هرکس برای خود دیر یا زود داستانی اختراع می‌کند که آن را برای زندگیاش به شمار میآورد.
***
صادق بودن یعنی تنها بودن.
***
حسادتْ ترسِ از مقایسه کردن است.
***
فمینیستها زنانی هستند که برای مرد تظاهر نمیکنند که برای حل معما توسط او منتظر میمانند.
***
بر روی دستها حمل کردنِ زن خطرناکترین شیوۀ برخورد با یک زن است.
***
بدون کلیسا جهنم وجود ندارد.
***
بحران میتواند وضعیتی سازنده باشد، فقط باید طعم فاجعه را از آن زدود.
***
هنرْ فرماندار آرمانشهر است.
***
چیزی سختتر از ستایش نیست.
***
انسانی که آدم دوست میدارد، درست مانند جهان، مانند فضای بی‌پایان خدا، بی‌کران، پُر از ممکنات و پُر از رمز و رازِ غیرقابلِ درک است ــ فقط عشق او را چنین قابل تحمل میسازد.
***
(چرا من نویسندهام:) زیرا نوشتن هنوز هم موفق‌تر از هرچیزِ دیگری در زندگی آدم را به مقصد میرساند، زیرا تلاش برای گذران زندگی با نوشتن در زمانِ پایانِ کارِ روزانه کفایت نمیکند.
***
کسی که سنش از شصت گذشته استْ این را آموخته که سؤالات را با جواب‌های مناسبِ سؤالاتی که پرسیده نشدهاند بدهد، به این ترتیب چنین تصور میشود که او دارای ذهن فعالیست.
***
انتقاد از خود هم مانند همه کارهائی که انجام میدهیم قابل تأمل است. سعادتِ شما در این نهفته است: که من خود را از روی کاستیهایم بالا بکشم، به اینصورت که از آنها صحبت کنم و از این طریق مخوفیت‌شان را که مجبور به دگرگونی می‌سازند از بین ببرم ...
***
آگاهی شفاف از مرگ از همان دوران کودکی به شادی و شدت زندگی می‌افزاید. تنها توسط آگاهی از مرگْ زندگی را بعنوان معجزه تجربه خواهیم کرد.
***
تفاوت میان یک اسب و یک نویسنده در این است که اسب زبانِ اسب‌فروشان را نمیفهمد.
***
شخصیتِ انسان در انتخاب نهفته است.
***
هنوز هم حقیقتِ درخشان و لخت بهترین و بی‌خطرترین نوع استتار است. آن را هیچکس باور نمیکند.
***
باید حقیقت را مانند پالتوئی نگاه داشت تا دیگری بتواند آن را راحت بر تن کند ــ و نه اینکه آن را مانند حولۀ مرطوبی به دور سرش بست.
***
زمان ما را متغییر نمیسازدْ بلکه فقط ما را میگستراند.
***
روزگاری ما وقت داشتیم! من نمیدانم چه کسی آن را از ما ربود. من نمیدانم بَردههای چه کسی میباشیم. ما در غرب مانند مورچهها زندگی میکنیم.
 
کلمات قصار از روبرت موزیل
غرق ساختن غمها در الکل بیفایده است، زیرا که غم‌ها شناگران ماهری‌اند.
***
انسانها آگاه نیستند که چگونه میتوان فکر کرد؛ اگر آدم میتوانست به آنها از نو فکر کردن را بیاموزدْ طوری دیگر زندگی میکردند.
***
شادی مشترکِ دو انسان چیزی نیست بجز دو خط کوچکِ کنار هم حکاکی گشته به سمت بی‌نهایت.
***
کسی که میخواهد فرد قابلی باشد نباید گرسنه و غرقِ خواب و خیال بماندْ بلکه باید استیک بخورد و استراحت کند.
***
پیشرفت زمانی شگفتانگیز خواهد گشت که وقتی یک بار متوقف گردد.
***
هر پیشرفتی یک پیروزی فردیست و یک جدائی در کل؛ و افزایشِ قدرتیست که به یک افزایشِ رو به رشدِ ناتوانی منتهی میگردد و آدم نمیتواند از آن دست بکشد.
***
وقتی آدم از طوفانِ احساسات حرف میزندْ منظور او طوفانیست که در آن پوستِ انسان به ناله میافتد و شاخههای انسان به پرواز میآیند، طوریکه انگار باید بشکنند.
***
در بارۀ یک رابطۀ عاشقانه میتوان زیاده‌گوئی کرد اما نمیتوان سکوت نمود.
***
سخن گفتن نه تنها وسیلۀ قدرت استْ بلکه یک حسِ بیشتر برای دریافتِ جهان می‌باشد.
***
برخی معمولاً در تعطیلات برای خریدن کارت‌پستال به سفر میروند، در حالیکه راحتتر این است که بگذارند آنها را برایشان بفرستند.
***
باشگاهها اعضاء خود را به تلاش کردن تشویق میکنند و مزاحمِ تلاش دیگران میگردند.
***
کسی که نمیداند خودش چه میخواهدْ باید حداقل بداند که دیگران چه میخواهند.
***
در علم هر چند سال یک بار اتفاق میافتد که چیزیکه تا آن زمان خطا شمرده میگشت ناگهان تمام تصورات را بالعکس می‌سازد یا اینکه یک فکر کم ارزش و ناقابل حاکم امپراتوریِ فکر تازهای میگردد.
***
کلمات مانند میمونی از درختی به درخت دیگر میپرند، اما در منطقۀ تاریک، جائیکه آدم در آن ریشه دارد، فاقد وساطتِ دوستانهشان میباشد.
***
این فردِ نابغه نیست که صد سال از زمان خود پیش استْ بلکه این انسان معمولیست که صد سال از زمان خود عقب میباشد.
 
کلمات قصار از کورت توخولسکی
وقتی انسان احساس میکند که دیگر نمیتواند نشیمنگاهش را از روی زمین بلند کندْ پارسا و دانا میگردد؛ و بعد او از انگور تُرشِ جهان صرفنظر میکند. این را در خود فرورفتن گویند.
***
هنگام سخنرانی باید دیگران سکوت کنند ــ این فرصت توست. از آن سوءاستفاده کن.
***
مهربان باشید، زندگی به اندازۀ کافی سخت است!
***
وقتی آدم بخواهد در بارۀ یک انسان درست قضاوت کندْ باید همیشه از خود بپرسد: "آیا مایلی او را بعنوان مافوقت قبول کنی؟"
***
وقتی برای شخص زندهای بنای یادبود ساخته می‌شودْ بنابراین مردم به هر دو با تمسخر مینگرند.
***
البته آلمانیها باروت را کشف نکردندْ اما فلسفۀ باروت را.
***
وقتی فردِ آلمانی به زمین میافتدْ بعد از جا بلند نمیشود، بلکه نگاه می‌کند که چه کسی مسئول خسارتِ وارده است.
***
در آلمان کسیکه به کثافات اشاره میکند از کسانیکه کثیف میسازند خطرناکتر به حساب می‌آید.
***
در ازدواج معمولاً یکی از دو نفر ابله بودن را میپذیرد. فقط وقتی دو آدم ابله با هم ازدواج کنندْ میتواند ازدواجِ موفقی گردد.
***
زبان انگلیسی یک زبانِ ساده اما سختیست. این زبان از تعداد زیادی لغاتِ خارجی که اشتباه تلفظ میگردند تشکیل شده است.
***
تجربهها از طریق ارث بردن بدست نمیآیند، هرکس به تنهائی باید تجربه کند.
***
تجربه هیچ معنائی ندارد. آدم میتواند یک کار را 35 سال اشتباه انجام دهد.
***
هنگامیکه خدا در روز ششم به تمام چیزهائی که خلق کرده بود نگاه کرد، البته همه چیز خوب بود، اما فقط به این خاطر که خانواده هنوز وجود نداشت.
***
نویسندۀ انگلیسی گرهاردی روزی گفت: "وقتی زنی بگوید که او مانند بقیه زن‌ها می‌باشد ــ او زن متفاوتیست.
***
بدون زنها موفقیتی وجود ندارد.
***
زنان تراشۀ چوبندْ در جعبۀ شیشهای زندگی.
***
دوستیْ چیزی مثل وطن است.
***
آن ایدهآلی که مرد و یا زنی نخواهد برایش بجنگد میمیرد ــ  این قانونِ طبیعت است.
***
آنچه را که کلیسا نتواند مانع گردد مقدس میشمرد.
***
مزیتِ هوشمندی در این است که آدم میتواند خود را ابله جلوه دهد. برعکس آن سختتر است.
***
باید بر پرچم اکثر مردم نوشت: پس چه موقع واقعاً، اگر نه حالا؟
***
به اعتقاد من قانون اساسیِ تمام بودنها این است: زندگی اصلاً اینطور نیست. زندگی کاملاً طور دیگریست.
***
زندگی انتخاب کردن است.
***
بیائید از زندگی تا لحظهای که آن را درک نمیکنیم لذت ببریم.
***
موجودِ زنده‌ای که به دیوار میکوبد، صدای تلویزیون خود را بلند میکند و اجازۀ واغ واغ کردن به سگش می‌دهد انسان است. گاهی هم آرام میگیرد، اما بعد او مُرده است.
***
اقتصاد ملی یعنی وقتی مردم بخاطر نداشتن پول تعجب میکنند. این دلایل متعددی دارد، بهترینشان دلایل علمی دارد.
***
کسی که در ملاء عام گویِ بولینگ رها میسازدْ این را هم باید بپذیرد که امتیازاتش را بشمرند.
***
در آلمان با توجه به نامساعد بودن هواْ انقلاب در موسیقی رخ داد.
***
طنزنویس یک ایدهآلیستِ رنجدیده است.
***
روزنامهنگارِ ماهر دارای یک اسلحه است: سر و صدای چیزی را در نیاوردن.
***
زبانْ اسلحهای است که باید آماده شلیک باشد.
***
آدم میتواند مردم را از نوع استفاده کردن آنها از واژۀ <من> بشناسد. بعضیها بهتر است که اصلاً از آن استفاده نکنند. خیلیها هم هرگز <من> نمیگویند، بلکه همیشه <من شخصاً>. همانطور که مشخص استْ فردی که دارایِ شخصیت نیست بر داشتنش چنین زیاد تأکید می‌کند.
***
نزاع کنندگان باید بدانند که یکی کاملاً حق ندارد و آن دیگری کاملاً مقصر نمیباشد.
***
این سوءظن که ممکن است دیگری حق داشته باشد را مدارا نامند.
***
هیچ‌چیز زیباتر و هیچ‌چیز بیشتر از در تضادِ آشکار با زمانِ خود بودن و <نه> را بلند فریاد کشیدنْ شخصیت را والا نمیسازد!
***
من همۀ آن کسانی را که حقیقت را میجویند باور میکنمْ بجز آنانکه آن را یافته‌اند.
***
حیف که نمیشود شراب را ناز کرد.
***
هیچگاه از ابتدا آغاز نکن، بلکه همیشه سه کیلومتر قبل از آغاز!
***
هیچ‌کجا اتفاقات عجیبتری از جهان رخ نمیدهد.
***
یک نفر چوب خُرد میکند، سی و سه نفر در اطراف بیکار ایستادهاند. آنها مرکزیت را تشکیل میدهند.
***
انسانها بجز غریزۀ تولیدِ مثل و غذا خوردن و نوشیدن دو علاقۀ مفرط دیگر هم دارند: ایجاد سر و صدا و گوش ندادن.
 
کلمات قصار از اریش کستنر
آنکه ترس ندارد، آدمی بی‌فانتزیست.
***
ماه در کُت طلائیاش خود را در پشت فروشگاهـ‌ابرها مخفی میسازد. بیچاره گونۀ چپش باد کرده است و این به نظرش کمی مسخره میآید. این بار هم ماهِ مِی موفق گردید: ماه او را به ماهِ آوریل فرستاد.
***
مصرف‌کنندگان دستِ چپِ اندام اجتماعند، تولیدکنندگان دستِ راستِ آن. و بانکداران رازهای بین این دو میباشند. (اصطلاحِ "اسرار بانکی" یک معنی کاملاً متفاوتی دارد ...)
***
حماقتها تغییر میکنند، حماقت اما باقی میماند.
***
نه فقط چیزهای ابدیِ دیروزی وجود دارند، بلکه همچنین چیزهای ابدیِ مخصوص به فردا هم یافت میگردند.
***
موفقیت فرزندِ جسارت است.
***
پیشرفت بشری ابتدا زمانیکه دلیرانْ باهوش و باهوشانْ دلیر گشته باشندْ قابل لمس می‌گردد.
***
من برای تک تکِ شما فرصت خدمات‌ـدوستانه را آرزو میکنم، فرصت این تجربه را که سعادتمند ساختن چه سعادتمند میسازد!
***
هرچیزی که شکل غول‌پیکری به خود گیرد می‌تواند تحت تأثیر قرار دهد ــ حتی حماقت.
***
بعضی مردم هوش خود را برای ساده کردن و بعضی برای مشکل ساختن به کار می‌برند.
***
خطاها ارزش خود را دارند؛ اما نه همیشه. هر کس به سمت هندوستان میرود که نمیتواند آمریکا را کشف کند.
***
دوباره مانند کودکان گشتن تقاضای غیرممکنیست. اما ما میتوانیم آنها را با تلاش از شبیه شدن به خود بازداریم.
***
ابتدا وقتی نوهها به دنیا بیایند تازه آدم آمادۀ درکِ تقریبی فرزندان میگردد.
***
فقط آنکه بالغ میگردد و کودک باقی‌میماند یک انسان است!
***
اکثر مردم کودکی خود را مانند کلاهِ کهنهای کنار میگذارند. آنها کودکی خود را مانند شمارۀ تلفنی که دیگر صدق نمیکند بدست فراموشی میسپرند. زندگی مانند یک سوسیس دائمی به نظرشان میآید که آن را بتدریج میخورند و آنچه خورده شده است دیگر وجود ندارد.
***
شجاعت بدون هوشمندی شرارت است و هوشمندی بدون شجاعت حرف مفتی بیش نیست!
***
فکر نکنید که شما میلیون‌ها دشمن دارید. تنها دشمن شما جنگ نام دارد.
***
حتی از سنگهائی که بر سر راهت قرار میدهند هم میتوانی چیز زیبائی بسازی.
***
آنکه چیزی برای گفتن داردْ عجله‌ای ندارد. او به آرامی آن را در یک سطر میگوید.
***
دوستانْ شجاع باشید! بخندید و صحبت کنید: انسانها خوبند، فقط این مردمند که بد میباشند.
***
هیچ‌چیزِ خوبی وجود ندارد، مگر آنکه آدم آن را انجام دهد.
***
شجاعت را فقط با مشت ثابت نمیکنند، آدم برای این کار به سر هم محتاج است.
***
آدم باید قادر به انتظار کشیدن باشد. کنجکاوی مرگِ شادیست.
***
آدم همه ساله می‌پرسد آیا بهتر میشود؟ آیا بدتر می‌شود؟ بیائید صادق باشیم: زندگانی همیشه به هلاک‌رسانندۀ زندگیست.
***
زمین باید یک بار بهشت بوده باشد. همه‌چیز ممکن است. زمین میتواند بار دیگر بهشت گردد. همه‌چیز ممکن است.
***
فانتزی ویژگیِ فوقالعادهایست، اما آدم باید افسارش را در دستِ خود نگهدارد.
***
هرچه طرحها انبوهتر بشکفندْ اعمال نیز پیچیدهتر میگردند.
***
شما باید تحمل و هضم کردنِ ضرب و شتم را بیاموزید. در غیر این صورت با اولین سیلی که زندگی به شما میزند مست خواهید گشت. زیرا که شمارۀ دستکش مشتزنیِ زندگی بطور ملعونانهای بزرگ است، آقایان!
***
آدم توسط سکوت صحبت میکند. و آدم با کلمات سکوت میکند.
***
اسکندر کبیر برای دچار نشدن به عملیات بی‌پروا هر بار ابتدا تا سی میشمرد، بنابراین این روش اگر که مورد احتیاج افتد دستورالعمل فوق‌العادهایست! اما خیلی بهتر است که شماها تا شصت بشمرید.
***
در تمام فسادهائی که رخ میدهندْ فقط آنهائی که آنها را انجام میدهند مقصر نیستند، بلکه همچنین آنهائی که از آن جلوگیری نمی‌کنند.
***
به فرمان پنجم فکر کنید: وقتِ خود را نکشید!
***
زمان رانندگی میکندْ اما هیچ انسانی قادر به چرخاندن فرمان نیست.
***
بزرگترین ابرقدرت جهان حادثه است.
 
کلمات قصار از هرمن هسه
از گامهائی که آدم برداشته است، و از مرگهائی که آدم مُرده است نباید پشیمان باشد.
***
قلب باید با هر صدای زندگی آمادۀ وداع و شروعی تازه باشد، تا خود را با شجاعت و بدون سوگواری بدست رابطۀ جدید بسپارد. و در هر آغازی جادوئی جای دارد که که حافظِ ماست و به ما در زندگی یاری میرساند.
***
حرفۀ واقعی انسان فقط به خویشتنِ خود رسیدن است.
***
خانه بدون کتاب فقیر است، حتی اگر فرشهای زیبا کف اتاقهایش را و کاغذدیواری و تابلوهای گرانقیمت دیوارهایش را بپوشانند.
***
بزرگترین جهان در میان جهان‌هائی که انسان از طبیعت بدست نیاوردهْ بلکه آن را با ذهن و روح خود خلق کرده استْ جهانِ کتابها میباشد.
***
تجربه باید نتیجۀ تفکر باشد و نه برعکس.
***
فقط افکاری که زندگیشان میکنیم دارای ارزشند.
***
کسی که فکر کردن را کار اصلی خود میسازد، میتواند با آن پیشرفت زیادی کند، اما او زمین را با آب معاوضه کرده است و عاقبت در آن غرق خواهد گشت.
***
وظیفۀ شاعر نشان دادن راهها نیست، بلکه قبل از هر چیز بیدار ساختن شوق است.
***
سرکشی لذتبخش است.
***
تنهائی مسیریست که سرنوشت در آن انسان را به خویشتنِ خویش هدایت میسازد.
***
شناختهای روشنفکرانه کاغذیاند. همیشه فقط آنکسی لایقِ اطمینان است که از آنچه تجربه کرده سخن میگوید.
***
جائیکه مسیرها به هم میرسند، آنجا تمام جهان برای یک ساعت مانند وطن بنظر میآید.
***
پرنده با مبارزه از تخم خارج میگردد. از جهانِ خود. هرکه بخواهد متولد گردد باید یک جهان را ویران سازد.
***
باید در برابر خود نابردبار بود و نه در برابر دیگران.
***
سعادت یک چگونگیست و نه چه؛ یک استعداد است و نه شی‌ء.
***
تمام طنزهای سطح بالا از این شروع میگردند که آدم شخصِ خود را دیگر جدی نمیپندارد.
***
هر انسان چیزیست شخصی و منحصر به فرد، و اگر ما بجای وجدانِ شخصی خواهانِ یک وجدان دسته‌جمعی باشیم، این به معنی تجاوز به عنف است و اولین گام به سمت خودکامگی.
***
خدا یأس را برای کشتن ما نمیفرستد، او آن را میفرستد تا زندگیای تازه در ما بیدار سازد.
***
آنچه که مایل به زندگی درازیست باید خدمت کند، آنچه اما مایل به تسلط است زیاد نمی‌پاید.
***
اینها بهترین سلاح در برابر گستاخی زندگیاند: شجاعت، سرکشی و صبوری. شجاعت قوی میسازد، سرکشی لذتبخش و صبوری مایۀ آرامش است.
***
ما خواهان آن هستیم که زندگی باید یک معنا داشته باشد ــ اما او به همان اندازهای که ما خودمان به او معنا میدهیم دارای معناست.
***
زندگی فقط با عشق معنا میگیرد. یعنی هرچه ما بیشتر دوست بداریم و آماده فداکاری باشیمْ زندگی ما نیز پر معناتر می‌گردد.
***
شادی عشق است و نه چیزی دیگر. کسی که قادر به عاشق گشتن است سعادتمند است.
***
برای ایجاد ممکنات باید مدام برای ناممکنات تلاش ورزید.
***
مردمِ شجاع و با شخصیت همیشه برای دیگران ترسناک به نظر میآیند.
***
بهشت ابتدا وقتی خود را بعنوان بهشت به ما مینمایاند که از آن رانده گشته باشیم.
***
اشتیاقت نباید به دنبال نظریهِ کاملی باشد، بلکه در پی کامل کردنِ خود.
***
امروزه آنجائیکه قدرت سیاسی قرار دارد خردِ سیاسی غایب است.
***
اگر مایلیم که دوباره ارواح و مردانی آینده را برایمان ضمانت کنند، بنابراین نباید برای روش‌های سیاسی و شکل دولتها از عقب آغاز کنیم، بلکه ما باید از ابتدا شروع کنیم، با ساختن شخصیت.
***
وظیفه من این نیست که به دیگران بهترین واقعیت را بدهم، بلکه وظیفه من دادن واقعیتِ خودم میباشد. و تا حد امکان پاک و صادقانه.
***
زیبائی مایه خشنودی صاحبش نمیگردد، بلکه کسی که می‌تواند آن را دوست بدارد و ستایشش کند.
***
تلاش کن حقایقِ شناخته گشته را تحقق بخشی. نه بعنوان درخواست از دیگران، بلکه بعنوان درخواستِ از خویش.
***
وقتی چیزی را درست میپنداریْ باید آن را انجام دهی.
***
ممکن است که کار متفکرینِ بزرگ فهمیدنِ جهان و خوارشمردنش باشد. برای من اما فقط توانائیِ دوست داشتن جهان مهم میباشد، توانائیِ اینکه او و خودم و تمام موجودات را با عشق و شگفتی و احترام تماشا کنم.
***
هیچ دانشی با آخرین نقطه به پایان نمیرسدْ بلکه با یک علامت سؤال.
 
کلمات قصار از کانت
هرچه بیشتر بیندیشی، هرچه بیشتر کار انجام دهی، به همان نسبت طولانیتر در تصورات خود زیستهای.
***
ممکن است پرسیده شود که آیا در حال حاضر در یک عصر روشن گشته زندگی میکنیم؟ جواب این است: نه، اما احتمالاً در یک عصر روشنگری.
***
آدم توسط آنچه مالکش است ثروتمند نمیگردد، بلکه بیشتر توسط آنچه با عزت صرفنظر میکند.
***
رئیس آن سری است که عقل زیادی دارد، یعنی دارای فراست است، مو را از ماست میکشد و بازتاب دارد.
***
فکر کردن یعنی گفتگو با خویش.
***
هیچ انسانی آنچنان که خود میپندارد مهم نمیباشد.
***
تصمیم گیریهای ما فراتر از دانش ما میباشند.
***
ضمیرخودآگاهِ دادگاهِ درونی انسان وجدان نام دارد.
***
طوری رفتار کن که اصلِ خواستهات بتواند هر زمان همچنین بعنوان اصلِ کلی یک قانونِ جهانی شمرده گردد.
***
من میتوانم، زیرا آنچه را که باید انجام دهم میخواهم.
***
خنده برای نیرویِ زندگانی گواراست، زیرا به هضم غذا کمک میکند.
***
انسان تنها حیوانیست که باید کار کند.
***
دو چیز روح انسان را وقتی که فکر بیشتر و ثابتتر خود را با آنها مشغول سازد با تحسین و احترام تازه و رو به افزونی پُر میگرداند: آسمان پُر ستارۀ بالای سرم و قانونِ اخلاقی درونم.
***
هرچیزی که برای منتشر کردن مناسب نباشد نادرست است.
***
برای به رسمیت شناختن آزادانه و موافقانۀ ارزش دیگران باید آدم خودش دارای ارزش باشد.
***
غیرممکن است که انسان در زندگی شاد اما بدون مذهب باشد.
***
هیچ چیز مفیدتر از یک تئوریِ خوب نیست.
***
فرانسه کشور مُد است، انگلیس سرزمین اشتیاق، اسپانیا سرزمین اجداد، ایتالیا سرزمین شکوه و جلال و آلمان سرزمین عنوانها.
***
شاید این را ناممکن بدانند، اما فضائل هم باید مرزهای خود را داشته باشند.
***
نابالغ بودن کار بسیار راحتیست. کتابی دارم که برای من فهمیده است، یک روانشناس که برای من یک وجدان دارد، یک پزشک که برایم رژیم غذائی تجویز میکند، و غیره و غیره، بنابراین من احتیاجی به زحمت دادن به خود ندارم.
***
وقتی کسی خود را به شکل کرم درمیآوردْ اگر او را لگدمال کنند دیگر اجازۀ شکایت ندارد.
***
هیچ‌چیز مانند ناپایداری پایدار نیست.
***
هرچه که دارای ارزش باشد میتواند به جایش چیز دیگری با همان ارزش نشانده شود؛ آنچه برعکس برجسته و رفیعتر بر بالای هر ارزشیستْ شأن و منزلت است.
***
وقتی ما خواستار اهدافیمْ باید وسیلهها را هم بخواهیم.
***
ما به این جهت در این جهان نیستیم که خوشبخت باشیم، بلکه وظایف خود را تحقق بخشیم.
 
کلمات قصار از اریش فروم
کارهای اجباری میتوانند انسانها را به همان میزان دیوانه کنند که بطالتِ مطلق دیوانه میسازد. فقط ترکیب این دو جزء میتواند زندگی را قابل‌تحمل سازد.
***
نکتۀ اساسی در این است که آیا آدم اقتدار دارد یا فردِ مقتدریست.
***
اقتدارِ منطقیْ تکاملِ انسانی را که به آن اعتماد و شایستگیاش را احساس کند ترویج میدهد. اقتدارِ غیرمنطقی اما بر اساس استفاده از قدرت و در خدمتِ بهرهبرداری مقهورینِ خویش است.
***
در هستیای که در رابطه با جهان بر پایه <داشتن> بنا گشته استْ با اشغال و مالک شدن همراه است، رابطه‌ای که من در آن میخواهم دیگران و همه‌چیز را، از جمله خودم را به مالکیت خویش درآورم.
***
دو نفره میثاقی بر علیه جهان میبندند و بعد این خودخواهیِ دو نفره را به اشتباه عشق و صمیمیت می‌انگارند.
***
انسان بدون ایمان عقیم، ناامید و تا عمقِ درونش بزدل میگردد.
***
نوع مصرف ما و اقتصاد بازار از این ایده حرکت میکنند که آدم همانگونه که میتواند همه چیز را بخرد قادر به خریدن سعادت هم میباشد. و وقتی آدم برای چیزی مجبور به پرداختن پول نباشد بنابراین آن چیز هم نمیتواند باعث خشنودی گردد. اینکه اما خشنودی چیزی کاملاً متفاوتی است که تنها با تلاشهای شخصی از درون میآید و ابداً لازم نیست بابت آن پولی داد، و اینکه خوشبختی ارزانترین چیز موجود در جهان می‌باشد، هنوز برای انسانها حل نشده است.
***
برای کسانیکه فکر میکنند <داشتن> طبیعیترین مقولۀ هستی بشریست، احتمالاً باعث شگفتی خواهد گشت اگر بشنوند که در بسیاری از زبانها واژۀ <داشتن> اصلاً وجود ندارد.
***
حرص و صلح با هم ناسازگارند.
***
تقریباً تمام استدلالها این را نشان می‌دهند که ما همچنان در حال سقوط در سراشیبی فاجعهایم. من اما همچنان میگویم، تا زمانیکه هنوز در پرسش‌های زندگی یک شانس کوچک وجود دارد ــ یک یا دو در صد ــ تا آن لحظه نباید تسلیم گردیم.
***
مصرف‌کننده یک نوزادِ شیرخوار ابدیست که برای شیشۀ شیر فریاد میکشد.
***
ملالت از وحشتناکترین تهدیدات عصر ما است.
***
اکثر مردم مشکل عشق را، بجای آنکه دوست بدارند و بتوانند عاشق شوند، در وحلۀ اول در مشکل دوست داشته شدنِ خویش میبینند.
***
در عشق یک پارادوکس وجود دارد، و آن این است که دو موجود یکی میشوند و با این وجود دو موجود باقی میمانند.
***
عشق یعنی که ما خود را کاملاً بدون هیچ ضمانتی به دیگری تسلیم سازیم.
***
عشق نگرانی و فعالیتی است که برای زندگی و تکامل آنکه دوستش میداریم انجام میدهیم.
***
عشق نیروئیست که عشق تولید میکند.
***
بخصوص باید شکل جوامعی که در برابر عشق ایستادهاند با آن شکلهائی که عشق را ترویج میدهند تعویض گردد.
***
اگر خواهان فراگیریِ عاشق گشتن هستیم، باید درست همانطور عمل کنیم که وقتی یک هنر دیگر را، برای مثال موسیقی، نجاری، هنر پزشکی یا تکنیک را یاد می‌گیریم.
***
آدم آنچه را بخاطرش تلاش میکند دوست دارد، و آدم برای آنچه دوست دارد تلاش میکند.
***
آدم نمیتواند در برابر صحبتِ پوچ عکسالعمل مناسبی انجام دهد و بهتر آن است که به آن سخن گوش ندهد، بلکه خود را به افکارش متمرکز سازد.
***
آنکس که خیلی دارد ثروتمند نیستْ بلکه کسی که زیاد میبخشد.
***
برای در نظر گرفتن مشکلات، شکست‌ها و غمهای زندگی بعنوان چالشی که غلبه بر آنها نیرومندمان میسازد، و نه اینکه مجازاتی ناعادلانهاند که سزاوارشان نیستیم، نیاز به ایمان و شجاعت داریم.
***
بچهها در مدرسه میآموزند که صداقت، پاکی و کوشش برای رفاه معنوی راهنمای اصول زندگی باید باشند، در حالیکه <زندگی> می‌آموزد که تبعیت از این اصول ما را در حالت خوشبینانهاش به رویابافانِ از جهان بی‌خبر مبدل میسازد.
***
شعور یعنی توانائی عینیِ فکر کردن.
***
حتی نیروی حیاتی نیز نتیجۀ یک رؤیا است. نیروی حیاتی وقتی دیگر رویائی از چیزی بزرگ، زیبا و مهم وجود نداشته باشدْ کم و انسان ضعیف‌تر میگردد.
***
دانش یعنی از میان لایه اولیه به ریشه رفتن و در نتیجه به علت‌ها نفوذ کردن است.
 
کلمات قصار از فریدریش نیچه
از آنچه که خواهان اندازهگیری و شناختش هستی باید برای مدتی خداحافظی کنی. ابتدا وقتی شهر را ترک کنی خواهی دید که برجها چه بلند از بالای خانهها اوج گرفتهاند.
***
این مطلب که هواداران دارای اهمیت کمی میباشند را ابتدا وقتی آدم متوجه میگردد که از هواداریِ هواداران دست بکشد.
***
اگر بیشتر به زندگی معتقد میبودیدْ کمتر لحظه را میکشتید.
***
همه غدغد میکنند، اما چه کسی میخواهد در لانه آرام روی تخم بنشیند.
***
شغل ستونِ فقرات زندگیست.
***
شغل سد محافظیست که آدم وقتی افکار و نگرانیها به سراغش میآیند مجاز است خود را پشت آن مخفی سازد.
***
ملک اکثراً توسط مالک بیارزشتر میگردد.
***
نهادهای دموکراتیک محلهای قرنطینۀ امیالِ استبدادیاند.
***
باید برای پذیرفتن یک ازدواج این سؤال را از خود پرسید: آیا فکر میکنی با این زن تا زمانِ سالخوردگی خوب گفتگو خواهی کرد؟ بقیه چیزها در ازدواج گذراست، اما بیشتر اوقات با هم بودن به گفتگو میگذرد.
***
این عدم دوستیست که زناشوئی را ناخوشایند میسازد و نه عشق.
***
آموزش اساساً وسیلۀ ویرانی استثناء به نفع قاعده است.
***
تکاملِ شما نباید رو به بیرون بلکه به سمت داخل باشد.
***
آدم فقط سؤالاتی را میشنود که قادر به جواب دادن است.
***
آفریدن زن دومین اشتباه خدا بود.
***
تو نزد زنها میروی؟ شلاق را فراموش نکن!
***
به بزرگترین مردان هم باید هنوز گفت: لطفاً مقدار بیشتری نبوغ به خرج دهید و کمتر بازیگری کنید.
***
تاریخ تقریباً فقط راجع به انسانهای بد بوده که از آنها دیرتر خوب صحبت شده است.
***
این فرمولِ سعادت من است: یک آری، یک نه، یک خط مستقیم و یک هدف.
***
شتاب همگانی شده است، زیرا هرکس در حال فرار از خود میباشد.
***
برخی پیش از آنکه سرشان را نباخته باشندْ قلب خود را نمییابند.
***
امیدْ رنگین کمانِ نشسته بر نهر زندگیست.
***
امیدْ یک محرکِ بسیار بزرگتر از هر سعادتی برای زندگیست.
***
این افکارِ ساکتاند که طوفان‌برانگیزند. افکاری که با پاهای کَر میآیند جهان را هدایت میکنند.
***
انسانها خود را به سمت نور میکشانند، نه به این خاطر که بهتر ببینندْ بلکه با این منظور تا بهتر بدرخشند.
***
کسی که نتواند افکارش را بر روی یخ بگذارد نباید خود را در گرماگرم نزاع به خطر اندازد.
***
به خوابِ زمستانی فرورفتنِ فرهنگ با جنگ برابر است.
***
حشرات بخاطر بدجنسی نیش نمیزنند، بلکه چون آنها هم میخواهند زندگی کنند؛ همچنین منتقدان ما: آنها خون ما را میخواهند و نه درد ما را.
***
دانشِ مطلق منجر به بدبینی میگردد: هنر اما درمان است.
***
هنر از توانستن میآید. اگر از خواستن بیاید به آن آماس میگویند.
***
ذهن و چشم با شتابِ فوقالعادۀ زندگی به نیمه و نادرست دیدن عادت می‌کنند.
***
برای همیشه شاگردِ معلم خود باقی ماندن پاداش بدی برای معلم است.
***
برخی توسط ستایشهای بزرگ محجوب میگردند و برخی گستاخ.
***
انسان بی‌نهایت بزرگتر از انسان است.
***
بدون موسیقی زندگی یک اشتباه است.
***
اصالت چیست؟ چیزی را دیدن که هنوز نامی با خود حمل نمیکند، هنوز نمی‌تواند نامیده شود، حتی اگر جلوی چشمانت قرار داشته باشد. معمولاً در نزد انسان این نام است که چیزها را اصلاً قابل رویت میسازد.
***
یک فیلسوف را از این طریق میشناسند که او خود را از سر راهِ سه چیز درخشان و پُر سر و صدا کنار میکشد: از شهرت، از شاهزادگان و از زنان ــ این به آن معنا نیست که آنها بسویش نمیآیند.
***
آلمانیها باروت را کشف کردند ــ قابل توجه است! اما آنها دوباره آن را جبران ساختند: آنها دستگاه چاپ را اختراع کردند.
***
ستایش از آنچه محکم میسازد رواست.
***
قدرت در کیفیت است.
***
گفتههای کوتاه می‌توانند میوه و محصولِ فکر کردنهائی زیاد و طولانی باشند.
***
آدم اغلب با عقیدهای مخالفت میکند، اما در حقیقت فقط از لحنی که آن عقیده را بیان میکند ناخوشنود است.
***
فکر کردن به چیزهای خوب با یک صدای خیلی بلند در گلو تقریباً ناممکن است.
***
هیچ پیروزمندی به پیشامد معتقد نیست.
***
بهبودِ شیوه یعنی بهبودِ فکر.
***
حقایق وجود ندارند، فقط تفاسیر.
***
بردباری دلیل بی‌اعتمادیست بر علیه ایدهآلِ خویش.
***
مطمئنترین روشِ فاسد ساختن یک جوانْ هدایت او به بیشتر احترام گذاشتن به همفکرانِ از دگراندیشان است.
***
امروزه مدینۀ فاضلۀ صبح به واقعیتِ بعد از ظهر مبدل میگردد.
***
حقایق انسانهاْ اشتباهاتی انکارناپذیرند.
***
از کوههای حقیقت هرگز بیهوده صعود نمیکنی: یا امروز بالاتر میروی یا اینکه نیرویت را تمرین می‌دهی تا بتوانی فردا بالاتر بروی.
***
ما در سیستمی زندگی میکنیم که باید در آن یا چرخش بود یا که زیر چرخهایش رفت.
***
هنرْ این فریبندۀ زیبا میگوید که زندگی این ارزش را دارد که زندگی شود، و علم میگوید که زندگی ارزش شناخته گشتن را دارد.
***
هر واژه یک پیشداوریست.
***
واژهها برابرند با جیبهائی که گاهی این را، گاهی آن را، و گاهی چیزهائی بیشتر را یکباره درونش فروکردهاند.
 
کلمات قصار از برتراند راسل
یک زندگی بدون ماجراجوئی احتمالاً زندگی رضایتبخشی نیست، اما زندگیای که ماجراجوئی به آن شکل داده باشد مطمئناً زندگیِ کوتاهیست.
***
خِرد در زمان پیری نمیتواند آنچه را که در دوران حماقتِ جوانی از دست دادهایم به ما بازگرداند.
***
یکی از نشانههای فروپاشیِ عصبی این احساس است که کسی کار خود را بطور وحشتناکی مهم بشمارد.
***
بسیاری از مردم مُردن را به فکر کردن ترجیح میدهند. و در حقیقت آنها این کار را هم میکنند.
***
آزاردهنده‌ترین چیز در جهان این است که احمقها کاملاً مطمئنند و هوشمندان پُر از شک و تردید.
***
زمانی باید مراقب بود که تمام متخصصین با هم موافقند.
***
پیشرفتِ جامعه فقط توسط اقلیتها ممکن است، اکثریت وضع موجود را سیمانکاری می‌کند.
***
دولتی ایدهآل است که در آن هرکس تمام آزادی‌ها بجز آزادیِ تجاوز به آزادیِ دیگران را داشته باشد.
***
وقتی با دوستانِ روشنفکرم گفتگو میکنم این اعتقاد که سعادت رویائی دست‌نیافتنیست در من راسختر می‌گردد. اما وقتی با باغبانم صحبت میکنم، عکس آن برایم ثابت میشود.
***
آنچه را که انسانها نبرد برای بقاء مینامندْ چیزی نیستند بجز نبرد برای ارتقاء.
***
از زمانیکه انسان وجود دارد همچشمی از مهمترین کارهای او بوده است.
***
آن علمی که آدم نه میداند از چه صحبت میکند و نه میداند آیا آنچه که میگوید درست است را ریاضیات مینامند.
***
حتی اگر همه دارای یک عقیده باشند باز هم می‌تواند آن فکر اشتباه باشد.
***
انسانِ مدرن دارای دو نوع اخلاق است: اخلاقی که آن را موعظه میکند ولی آن را بکار نمیبرد، و دیگری اخلاقیست که آن را بکار می‌برد ولی موعظهاش نمیکند.
***
انسان بخشی از طبیعت است و نه چیزی در تضاد با آن.
***
تفاوتِ سیاستمدار با دانشمند در این است که سیاستمدار میتواند مدت درازی صحبت کند بدون آنکه مجبور به گفتن چیزی باشد.
***
من معتقدم یاوهای وجود ندارد که یک رژیم نتواند به رعیتهایش بقبولاند.
***
بزرگترین ریسک‌های جهان را مردمی می‌کنند که حاضر به تن دادن به کوچکترین ریسکی نیستند.
***
مفهوم <گناه> برایم معنای بسیار گیج‌کنندهای دارد ــ احتمالاً به این خاطر، زیرا که من بطور طبیعی آدم گناهکاری هستم.
***
مجموعۀ آنچه قابل اجتناب بوده است را تاریخ جهان مینامند.
***
آنچه فلسفه باید بر آن غلبه کند اطمینان است، می‌خواهد این اطمینان به آگاهی و یا به جهل باشد.
***
علم چیزیست که ما میدانیم و فلسفه آن چیزیست که نمیدانیم.
***
دانشمندان به خود زحمت میدهند ناممکنات را ممکن سازند. سیاستمداران کوشش میکنند ممکنات را ناممکن سازند.
***
سؤال امروز این است: چگونه میتوان بشریت را به رضایت دادن به بقاء خویش متقاعد ساخت.
 
کلمات قصار از برنارد شاو
مردمِ سالخورده خطرناکاند؛ آنها از آینده نمیهراسند.
***
سالخوردگی دو مزیت بزرگ دارد: دندانها دیگر درد نمیگیرند و حرفهای احمقانهای که در اطراف آدم گفته میشود شنیده نمیشوند.
***
آدم یک زمانی از پیر شدن دست میکشد و فقط شروع به پوسیدن میکند.
***
آدم آتشافروز زاده میگردد و بعنوان آتشنشان میمیرد.
***
هنگامیکه من جوان بودم متوجه گشتم که از هر ده کاری که انجام میدهم نُه کار با موفقیت روبرو نمیگردند. من نمیخواستم آدمِ ناموفقی باشم و ده برابر بیشتر کار کردم.
***
همۀ کارها بی‌ارزشند مگر آنکه بتوانند نتیجه جدیای به بار آورند.
***
تعطیلات بیوقفه تمرینِ خوبیست برای اقامت در جهنم.
***
خدا بیگانگان را هم بحساب میآورد.
***
تمام شغلها توطئهای بر علیه ناآشنایانِ به کار میباشند.
***
مزیتِ بسیاری از کتابها در این است که آدم بدون آنها هم میتواند زندگی را بگذراند.
***
گاهی اصلاً فکر نکردن بهتر از با شدت و اشتباه فکر کردن است.
***
رمز و راز فرهنگ حفظ کردن فاصله است.
***
رام‌کنندۀ حیوان کسیست که در قفسِ حیوان وحشی از دستِ انسانها در امان میباشد.
***
بسیاری از خودخواهانِ امروز نوعدوستان دیروزند.
***
کوشش کن آنچه را دوست داری بدست آوریْ وگرنه مجبور خواهی گشت آنچیزی را دوست بداری که دارایش هستی.
***
یک فرشته در آسمان چیز ویژهای نیست.
***
هرگزْ یک کلمۀ طولانیست. هرگز نگو هرگز.
***
بعضیها آنچه را که در مدت بیست سال اشتباه انجام دادهاند تجربه مینامند.
***
زندگیای که کسی برای انجامِ اشتباه در آن سپری میسازد نه تنها خیلی محترمانه‌تر بلکه همچنین مفیدتر از زندگیایست که در بی‌عملی میگذرد.
***
آزادی یعنی تقبل وظیفه. به این خاطر اکثر انسانها از آن وحشت دارند.
***
مشکل در مواقع خطر هرگز در این نیست که انسانهائی پیدا نشوند که گوش به فرمان باشندْ بلکه مردانی که بتوانند فرمان دهند.
***
تو اجازه داری در بارۀ عشق هراندازه می‌خواهی رمانتیک فکر کنی، اما وقتی پایِ پول در بین است نباید رمانتیک باشی.
***
پول همه‌چیز نیست، اما پولِ زیاد برای خودش وزنهایست.
***
افرادِ معروف دلیلی برای شاد بودن ندارند.
***
انسانِ بیقرار امروزی در طول روز زمانی برای نگرانی ندارد. و شبها نیز برای چنین کاری خسته است. در هر حال او این وضع را سعادت مینامد.
***
یک کمدی که با ازدواج خاتمه میگیرد آغاز یک تراژدیست.
***
افکار مانند کک از یکی به روی دیگری میپرندْ اما همه را نمیگزند.
***
انسانِ منطقی خود را با جهان سازگار میسازد. انسانِ غیرمنطقی اصرار می‌ورزد که جهان باید خود را با او سازگار سازد. به این دلیل هر پیشرفتی مرهونِ مردم غیرمنطقیست.
***
تو چیزهائی را میبینی و میپرسی "چرا؟"، من اما چیزهائی در خواب میبینم و میگویم "چرا که نه؟"
***
ضرر هوش این است که آدم مجبور میشود مدام بیاموزد.
***
برای من یک سال از تعداد روزهائی تشکیل می‌شود که از آنها استفاده بردهام.
***
جوانی چیزی فوقالعاده است. این شرمآور است که آدم آن را در کنار کودکان به هدر دهد.
***
عشق کور میسازد، اما نه کَر ــ به همین خاطر نیز روابط امیدوارانۀ زیادی قطع گشتهاند.
***
وای بر من اگر همۀ مردم ستایشم کنند.
***
هرگز فقط به یک نظر راضی نباش!
***
دزدانِ ادبی نباید با شدت محاکمه گردند. مسلماً چون الهامات و ابتکارات از آنها سرچشمه نگرفته است باید آنها را  شامل تخفیفِ مجازات دانست.
***
سیاست بهشتِ سخنوران وراج است.
***
سیاستمدار فردیست که چیزی نمی‌داندْ اما فکر می‌کند همه‌چیز را میداند. این امر به وضوح اشاره به ترقی شغلی سیاستمداران دارد.
***
من مشکلات را دوست دارم، آنها انسان را قوی میسازند.
***
با لحن صحیح میتوان همه چیز را گفت؛ با لحن ناصحیح هیچ چیز را.
***
شاید با بستنِ پوزهبند بر دهان انسانها و نوشتن قوانین برای سگها اوضاع جهان بهتر شود.
***
بهترین اصلاحطلبانی که جهان تا حال به خود دیده است کسانی هستند که از خود شروع کردهاند.
***
باهوشترین انسانها دوزندگان میباشند، زیرا آنها بجای تکیه بر ارزشهای قدیمی همیشه دوباره انسانها را اندازه میگیرند.
***
زیبائی هم پس از سه روز مانند فضیلت خسته‌کننده می‌گردد.
***
خانم‌هائی پیدا می‌شوند که در هفتاد سالگی از اغلب دختران هفده ساله جوانترند.
***
قرار معامله با آینده را پسانداز مینامند.
***
کسیکه کاری را می‌داند انجام میدهد، کسیکه هیچ کاری نمی‌داند آن را می‌آموزد.
***
چیزهای بسیاری وجود دارند که منطقی نیستند اما کاملاً طبیعیاند.
***
ما نیازی فوری به تعدادی افراد دیوانه داریم. نمیبینید افراد عاقل چه به روزمان آوردهاند؟
***
تنها چیزی را که کسی نمیخواهد باور کندْ حقیقت است.
***
گفتن حقیقت نوع لطیفه تعریف کردن من است. حقیقت بزرگترین شوخی جهان میباشد.
***
حکمتِ یک انسان را با تجربههایش اندازه نمی‌گیرندْ بلکه با توانائی او برای کسبِ تجربه.
***
در زندگی دو تراژدی وجود دارد. یکی آن است که آدم نتواند به خواهش قلبیاش جامعه عمل بپوشاند و دیگری این است که به خواهش قلبیاش رسیده باشد.
***
پساندازِ وقت مانند پسانداز پول است. باید مواظب ارقام کوچک بود، ارقام بزرگتر می‌توانند از خودشان مواظبت کنند.
***
من با کمال میل از خودم نقل‌قول می‌کنم، این کار به مکالماتم چاشنی میبخشد.
***
ما با یادآوریِ دوران گذشتۀ خود خردمند نمیگردیم، بلکه با تقبل کردن وظیفه برای آینده خود.
***
من هنوز در سن نود و دو سالگی در حال آموختنم.
 
کلمات قصار از اسکار وایلد
من دیگر آنقدر جوان نیستم تا همه چیز را بدانم.
***
نباید هرگز به زنی که سن واقعیاش را فاش میسازد اعتماد کرد. زنی که چنین کاری را میکند قادر است همه چیز را لو دهد.
***
هیچکس آنقدر ثروتمند نیست که بتواند گذشته را خریداری کند.
***
تراژدیِ پیریْ جوان بودن است و نه سالخوردگی.
***
باید وقتی برگ‌های برنده را در دست داری منصفانه بازی کنی.
***
ما در زمانهای زندگی میکنیم که در آن کار زیاد است و  پرورش کم، در زمانهای که مردم از کار و کوشش احمق میگردند.
***
باید از استدلالها اجتناب ورزید، آنها همیشه مبتذل و اغلب قانع‌کنندهاند.
***
فقط یک طبقه از جامعه بیشتر از ثروتمندان به پول فکر میکند، و این طبقۀ فقرا میباشد. فقیر به چیز دیگری نمیتواند فکر کند و این بدبختی فقراست.
***
درس دادن به دیگران آسان و به خود اما سخت است.
***
نامههای خوب مانند دوستان خوبند. آنها اجازه دارند امروز عجله داشته باشندْ اما برای فردا باید وقت بگذارند.
***
آدم میتواند در نیم ساعت براحتی قضاوت کند که آیا یک کتاب تا اندازهای و یا اصلاً به درد نمیخورد.
***
کسی که به روش خود فکر نمیکندْ اصلاً فکر نمیکند.
***
تنها یک گناه وجود دارد و آن حماقت است.
***
این باور کردنی نیست که این همه عاقل در جهان بسیج میگردند تا حماقت را به اثبات رسانند.
***
مردم کارهای احمقانه را با شریفترین انگیزهها انجام میدهند.
***
خیلی از انسانها آن تربیت را دارند که با دهان پُر صحبت نکنند، اما نگرانیای از اینکه با سرِ خالی صحبت کنند به خود راه نمیدهند.
***
ازدواج یعنی دزدیدن آزادیِ همدیگر با توافقِ متقابل.
***
شوهر ایدهآل وجود ندارد. شوهر ایدهآل مجرد باقی میماند.
***
خود را دوست داشتن شروع یک رمانتیکِ مادامالعمر است.
***
تجربه نامیست که ما به اشتباهات خود میدهیم.
***
نارضایتی اولین گام برای موفقیت است.
***
آموزش و پرورشِ خوب یک ضرر وحشتناک دارد: یک فرد را از افرادِ بسیاری جدا میسازد.
***
آدم پس از یک ناهارِ بسیار عالی مایل است همه را ببخشد.
***
آدم در انتخابِ دشمنان خود نمیتواند بقدر کافی دقت کند.
***
پرسیدن همیشه ارزشمند است ــ حتی اگر جواب دادن به آنها همیشه صرف نکند.
***
وقتی آدم با خانم جوانی در بارۀ آب و هوا صحبت میکند، خانم حدس میزند که آدم چیز دیگری بجز آب و هوا در سر دارد. و اغلب هم حدسش صحیح است.
***
کسی که بدنبال زنی خوب، باهوش و زیبا میگرددْ نه فقط یک زن بلکه سه زن را جستجو میکند.
***
آرایش غلیظ و لباس اندک در نزد خانمها همیشه نشانهای از ناامیدی‌ست.
***
دفتر خاطراتی که همیشه با خود به همراه داریم حافظه است.
***
وقتی من جوان بودم فکر میکردم که مهمترین چیز در زندگی پول است. حالا در زمان پیری میدانم که پول مهمترین چیزهاست.
***
چقدر سعادتمندتر میتوانستند برخی زندگی کنند، اگر خود را مانند مسائل خویش کمتر درگیر مسائل دیگران میکردند.
***
شرایط آب و هوا در جهنم مطمئناً ناخوشایند است، اما اجتماع آنجا باید جالب باشد.
***
ایدهای که خطرناک نباشد سزاوار نیست اصلاً ایده نامیده شود.
***
سیاستمداران بخاطر پایداریشان ارزیابی میگردند، و متأسفانه به همین خاطر هم بر اشتباهات خویش پای میفشرند.
***
یک آشنائی که با یک تعریف شروع میگرددْ تمام آن چشم‌اندازها را دارد که خود را به دوستیای حقیقی تکامل دهد. این روشِ درست دوستیست.
***
زنان هرگز با تعارف خلع‌سلاح نمیگردند. فقط مردها. این اختلافِ میان این دو جنس است.
***
ما به دشمنانمان خیلی مدیونیم. آنها از تنبل شدن ما جلوگیری میکنند.
***
بهتر است که آدم را با پُرگوئی بکشند تا با سکوت.
***
مردها همیشه میخواهند اولین عشقِ یک زن باشند. ما زنها در این رابطه احساس بیشتری داریم: ما مایلیم آخرین عشق یک مرد باشیم.
***
از زمانیکه با شما ملاقات کردهامْ شما را بیشتر از هر دختری که پس از ملاقات با شما ملاقات کرده‌ام تحسین میکنم.
***
مُد آنقدر زشت است که هر شش ماه به شش ماه باید آن را عوض کرد.
***
مدرن آنچیزیست که آدم خود میپوشد. دمُده آنچیزیست که دیگران میپوشند.
***
فرق بین یک فرد مقدس و گناهکار این است که فرد مقدس یک گذشته دارد و فرد گناهکار یک آینده.
***
کاملترین نوع هنر موسیقی‌ست: موسیقی هرگز آخرین رازهایش را لو نمیدهد.
***
این شخصیتها هستند که زمان را به حرکت میاندازند و نه اصول.
***
وظیفه آن چیزیست که انجام دادنش را ما از دیگران انتظار داریم.
***
من مرد جوانی را میشناسم که خود را بخاطر خرید تمبر و جواب به تمام نامهها ورشکست ساخت.
***
در گذشته از شکنجه استفاده می‌گشت. امروزه از مطبوعات استفاده میکنند. و این قطعاً یک پیشرفت است.
***
فقط یک چیز بدتر از بد صحبت کردنِ مردم در بارۀ ما میبا‌شد: و آن این است که آنها اصلاً در بارۀ ما حرف نزنند.
***
نمایشنامههای خیلی بدی وجود دارند که آدم بخاطر خمیازه نمیتواند حتی برایشان سوت بزند.
***
من سادهترین سلیقهها را دارم. من همواره با بهترینها خشنود میگردم.
***
معنویت بخشیدن به رفتار را گفتار نامند.
***
زندگی مهمتر از آن است که در بارهاش صحبت شود.
***
چیزی که در بارهاش حرف زده نمیشود، اصلاً اتفاق نیفتاده است. فقط واژهها به چیزها واقعیت میبخشند.
***
من با کمال میل به تنهائی صحبت میکنم ــ این موجب صرفه‌جوئی در وقت میگردد و از اختلافات جلوگیری میکند.
***
سفرْ ذهن را پالوده و تمام پیشداوریها را پاک میسازد.
***
مردمی که انگشتشان را می‌سوزانند، از بازی با آتش چیزی درک نمیکنند.
***
کسانیکه در چیزهای زیبا معنای زیبائی کشف میکنندْ با فرهنگاند و برای آنها امید وجود دارد.
***
تنها چیزهائی که به ما مربوط نمیگردند زیبا هستند.
***
خوشا به حال کسانیکه چیزی برای گفتن ندارند و دهان خود را میبندند.
***
راندن گناه کاریست انسانی، در گناه باقیماندن عملی شیطانی، از گناه متنفر بودن مسیح‌گونه است و بخشیدن گناه کاریست خدائی.
***
استقلال یعنی همه‌چیز.
***
وسوسههای وحشتناکی وجود دارند که تسلیم شدن به آنها به نیرو و شجاعت نیازمندند.
***
باید به وسوسهها تسلیم گشت. که میداند که آنها کِی بازمیگردند.
***
احتیاط چیزیست که ما آن را در نزدِ دیگران بزدلی مینامیم.
***
آدم می‌تواند همه‌چیز را توجیه کند، حتی حقیقت را.
***
رازِ واقعیِ جهان قابلِ مشاهده است و نه آنچه نامرئیست.
***
من به معجزه معتقد نیستم. معجزه زیاد دیدهام.
***
همیشه وقتی با من موافقت میشود احساس میکنم که در اشتباهم.
 
کلمات قصار از مارک توئین
وقتی من چهارده ساله بودم پدرم خیلی نادان بود. من به زحمت میتوانستم حضورش را در نزدیک خود تحمل کنم. اما در بیست و یک سالگی متحیر شدم که او در این مدتِ هفت سال چقدر زیاد آموخته است.
***
هرچه از کارت بیشتر لذت ببریْ بیشتر هم برایش پرداخت خواهند کرد.
***
برای هزینههای بی‌معنی میتوان نمونههای زیادی شمرد، اما هیچکدام نمی‌توانند مانند ساختن دیوار برای گورستانی باشند. زیرا کسانیکه درون گورستانند به هرحال نمی‌توانند خارج شوند، و کسانیکه هم که بیرون از گورستانند مایل نیستند داخل آن گردند.
***
بانک مؤسسهایست که شما می‌‌توانید از آن پول قرض بگیرید ــ بشرطی که بتوانید ثابت کنید که به آن پول محتاج نیستید.
***
بانکدار مردکیست که چترش را وقتی خورشید در حال درخشیدن است به شما قرض میدهد و دوباره آن را بلافاصله با شروع باران پس میگیرد.
***
اکثر مردم با آن بخشهائی از کتابِ مقدس که نمیفهمند مشکل دارند. من به سهم خود باید اعتراف کنم آن قسمتهائی که درک میکنم نگرانم میسازند.
***
آموزش آن چیزیست که وقتی آخرین دلار به پایان می‌رسد هنوز هم باقی میماند.
***
اکتبر یکی از ماههای بخصوص خطرناک برای قمار با اوراق بهادر است ــ ماههای خطرناک دیگر عبارتند از: جولای، ژانویه، سپتامبر، آوریل، نوامبر، ماه مه، مارس، ژوئن، دسامبر، اوت و فوریه.
***
گیاهشناسی یعنی هنر نامگذاری گلها با فحشهای لاتینی.
***
ارزش کتاب در درجۀ اول به ویژگیهای خاصی بستگی دارد. برای مثال کتاب‌های جلد چرمی میتوانند برای تیز کردن تیغ ریشزنی خدمت شایانی بکنند. بروشورهای نازک برای گذاشتن زیر پایه میزهای لرزان عالیست تا تعادل آن را برقرار سازند و یک لغتنامه کاملاً مناسبِ از پا درآورد یک سارق است.
***
از دست دادن هفت یا هشت ماه برای نوشتن یک رمان وقتی آدم میتواند در هر کتابفروشی برای دو دلار یک رمان بخرد ابلهانه است.
***
حماقت حقیست که از طریق قانون اساسی حمایت میگردد. و این تضمین‌کنندۀ رشد آزادنه شخصیت است.
***
لایقِ تشویق بودن و مورد تجلیل واقع نگشتن خیلی بهتر از تشویق گشتنِ بدونِ داشتن لیاقت است.
***
آموزش یعنی دفاع سازمان‌یافته بزرگسالان در برابر جوانان.
***
خوب بودن شریف است. اما به دیگران نشان دادن که چقدر خوب باید باشند زحمتش کمتر است.
***
ابتدا واقعیتها را جمعآوری کن، بعد میتوانی آنها را مطابق میل خود تعبیر کنی.
***
زن ماهیایست که ماهیگیر را صید میکند.
***
خدای مهربان ابتدا مرد را آفرید، بعد زن را خلق کرد. پس از آن دلش برای مرد سوخت و به او تنباکو را داد.
***
مردان بدون زنان چه میتوانستند باشند؟ کمیاب، خیلی کمیاب.
***
خدا سه چیز بسیار گرانبها به کشور ما داده است: آزادی بیان، آزادی مذهب و عقل را داده که از این دو استفاده نکنیم.
***
شادی فقط وقتی اجازه میدهد تا آخر از وی لذت ببرند که کس دیگری هم در این شادی شریک گردانی.
***
وظیفۀ اصلیِ یک دوست یاری دادن به توست، وقتیکه تو در اشتباهی. همه در کنارتان میایستند زمانیکه حق با شماست.
***
قبل از شروع کردن به دوستداشتن دشمنانت باید ابتدا با دوستانت بهتر رفتار کنی.
***
مهربانی زبانیست که کفترها آن را می‌شنوند و کورها قادرند آن را بخوانند.
***
نباید حریف را از آنچه هست بدتر ساخت.
***
از این به بعد فقط آن مقدار پول خرج میکنم که بدست میآورم ــ حتی اگر برای این کار مجبور به قرض گرفتن باشم.
***
زیباترین رازها این است که نابغه باشی و این را فقط خودت بدانی.
***
نقاط ضعفِ قوانین با اجازه دادن استفادۀ مدام از خود بطور قابل توجهای گشاد میگردند.
***
تنها روش سالم ماندن این است: آن غذائی را که دوست نداری بخور، ازآنچه متنفری بنوش، و آنچه را ترجیحاً انجام نمیدهی انجام ده.
***
هنگام خواندن کتابهائی که در بارۀ سلامتیست مواظب باشید: بک اشتباهِ چاپی میتواند باعث مرگتان گردد.
***
تندر خوب است، تندر قابل توجه است، اما این برق است که کار را انجام میدهد.
***
قواعد قدرت واقعی ندارندْ مگر اینکه آدم خوب غذا خورده باشد.
***
زمین بخر! خدا دیگر زمینی خلق نمیکند.
***
وهم و پندارت را از دست نده! البته این امکان وجود دارد که بعد از آن به بقائت ادامه دهی، اما دیگر به معنای واقعی نمیتوانی زندگی کنی.
***
بوقوع پیوستن یک حادثه نیاز به آماده سازی زیادی دارد. من برای مثال بخاطر یک سخنرانی فیالبداهه سه دقیقهای به سه روز زمان نیاز دارم.
***
من میتوانم از یک تعریف خوب سه ماه زندگی کنم.
***
بدبختیِ کسانیکه در پی بهبود جهانند این است که از خود شروع نمیکنند.
***
من عاشق انتقادم، بشرطی که با آن موافق باشم.
***
یک سخنرانی خوب یک شروع خوب دارد و یک پایان خوب ــ و این هر دو باید تا حد امکان نزدیک یکدیگر بنشینند.
***
شما حتماً بخاطر مهربانیتان به بهشت خواهید رفت ــ بشرطی که به خاطر مبالغه به محل دیگری فرستاده نشوید.
***
قبل از اینکه حقیقت کفشهایش را به پا کند، دروغ سه بار به دور زمین چرخیده است.
***
زمانِ تجدیدنظر کردن در عقیدهْ زمانیست که متوجه می‌گردی به اکثریت تعلق داری.
***
خدا وقتی انسان را آفرید که از میمونها ناامید گشته بود. پس از آن دست از آزمایش بیشتر کشید.
***
بارها به من این احساس تأسف دست داده است که چرا نوح و خانودهاش دیر به کشتی نرسیدند.
***
هر انسانی یک ماه است و یک سمتِ تاریک دارد که آن را به هیچکس نشان نمیدهد.
***
مادرم مشکلات زیادی بخاطر من باید تحمل میکرد، اما فکر کنم که او از آن لذت برد.
***
من روزنامۀ صبح امروز را خواندم. من این کار را هر روز انجام میدهم ــ با علم به اینکه من در آن طبق معمول فسادها و رذالتها و چاپلوس‌ها و ستمگریهائی خواهم یافت که تمدن را تشکیل میدهند و مرا مجبور میسازند تا بقیۀ روز را به نژادِ بشر لعنت بفرستم.
***
سیاستمداری که همیشه حقیقت را بگوید وجود ندارد، وگرنه او سیاستمدار نمیگشت.
***
در مواقع غم و اندوه موهای خود را کندن احمقانه است، زیرا طاسی هرگز وسیلهای برای حل مشکلات نبوده است.
***
یکی از بدترین شکلهای مُردنْ تا حد مرگ برایت صحبت کردن است.
***
نوشتن آسان است. فقط باید واژه‌های غلط را کنار گذاشت.
***
چیزی بیشتر از عادات مردم احتیاج به اصلاحات ندارد.
***
اکثر نویسندگان حقیقت را بعنوان پُرارزشترین دارائی خود میدانند و آن را کاملاً با خساست خرج میکنند.
***
من هرگز نگذاشتم توسط آموزش مدرسه تربیتم را فاسد سازند.
***
کسی که مایل به فراموش کردن نگرانیهای این جهان است باید فقط کفشی با یک شماره کوچکتر به پا کند.
***
آدم باید قبل از تحریفِ حقایق آنها را بشناسد.
***
بی‌تابی را فقط فردی که عموی بسیار ثروتمند و بیماری دارد میتواند تعریف کند.
***
پیشداوریهای یک پرفسور تئوری نامیده میگردند.
***
بسیاری از چیزهای کوچک توسط آگهیهای درست بزرگ شدهاند.
***
و هنگامیکه هدف از برابر چشمانشان گم گشتْ زحمت‌هایشان دوبرابر گردید.
***
باید از پیشگوئی کردن بشدت اجتناب ورزیدْ مخصوصاً پیشگوئی آینده.
 
کلمات قصار از اینشتاین
تمام افکار تا زمانیکه انسان جوان است به عشق تعلق دارد ــ دیرتر اما تمام عشق به فکر متعلق است.
***
دو چیز بینهایتاند: جهان و حماقتِ بشر؛ اما در رابطه با جهان هنوز کاملاً مطمئن نیستم.
***
شبی که در آن تمام حضار با هم توافق دارندْ شبیست از دست رفته.
***
بجز سرمشق بودنْ آموزشِ منطقیتری وجود ندارد، حتی اگر هم امکان دیگری بجز سرمشقی هشداردهنده نباشد.
***
یک معدۀ خالی مشاور بدیست.
***
هیچ آزمایشیْ اگر هم به دفعات زیاد انجام گیردْ نمیتواند ثابت کند که حق با من است؛ اما فقط یک آزمایش می‌تواند ثابت کند که حق با من نیست.
***
امروزه پیشرفت چنان سریع رخ میدهد که وقتی کسی کاری را کاملاً ناممکن اعلام میکندْ در همان زمان کس دیگری به آن کار تحقق می‌بخشد.
***
مشکل امروز انرژی اتمی نیست، بلکه قلب انسان است.
***
من دولت را بعنوان چرخدندۀ پُر ارزش و اصلیِ بشر بحساب نمیآورم، بلکه خلاقیت، حساسیتِ فردی و هویت را: فقط این قادر به منزه و اصیل ساختن است.
***
در حقیقت درکِ ناگهانی واقعاً  پُر ارزش است.
***
نمیتوان تا لحظهای که فقط یک کودک سیهروز بر روی زمین پیدا شود به اکتشافات و پیشرفتهای بزرگ بالید.
***
تا حد امکان ساده، اما نه سادهتر!
***
در جنگِ بعدی تیر و کمان تعیین کنندهاند.
***
فقط تعداد اندکی از مردم قادرند بخاطر پیشداوریهای محیطی که در آن میزیند عقاید متفاوت خویش را  ابراز کنند؛ اکثر مردم حتی قادر نیستند اصلاً به این عقاید دسترسی یابند.
***
ذهن برابر است با مجموعهای از حاصلِ پیشداوریهائی که انسان تا سن هجده سالگی کسب میکند.
***
ناسیونالیسم یک بیماری کودکانه است، به اصطلاح سرخک بشریت.
***
علوم طبیعی بدون مذهب لنگ و مذهب بدون علومِ طبیعی کور است.
***
شخصیتها با حرفهای زیبا شکل نمیگیرند، بلکه توسط کار و عملکرد خویش.
***
تخیل مهمتر از دانش است. دانش محدود است، تخیل اما پذیرای تمام جهان میباشد.
***
هر اندیشهای با این روش ترویج مییابد که در لحظۀ معینی باید از میان واقعیت بگذرد و دیگر به خود اجازۀ تنها یک اندیشه بودن ندهد.
***
اگر انسانها فقط در باره چیزهائی که میفهمند صحبت میکردندْ سپس جهان بسیار ساکت می‌گشت.
***
زمان برای مردی که یک ساعت با یک دختر زیبا مینشیند یک دقیقه به نظر می‌آید. اما وقتی او بر روی یک اجاق داغ مینشیند، یک دقیقه برایش مانند یک ساعت میگذرد. این یعنی نسبیت.
***
صنعت اسلحه‌سازی یکی از بزرگترین تهدیدات برای بشر است.
***
برای عضوِ تر و تمیز و بی‌نقصی از یک گلۀ گوسفند بودنْ باید آدم قبل از هر چیز یک گوسفند باشد.
***
سختترین چیز در جهان فهمیدنِ فهم مالیات بر درآمد است.
***
همچنین به یاد داشته باشید: این تکنسینها هستند که ابتدا دموکراسی حقیقی را ممکن میسازند. زیرا آنها نه تنها کار روزانۀ مردم را آسان میکنندْ بلکه آثار بهترین متفکرین و هنرمندانی را که لذت بردن از آنها تا همین اواخر فقط مخصوص طبقات ممتاز بودْ برای همه قابل دسترس ساختهاند.
***
باید مردمی که بدون درک کردن شگفتیهای علم و فن‌آوری لاقیدانه از آن ــ مانند گاوی که از گیاهشناسی چیزی نمی‌داند و با اشتها علف را نشخوار میکند ــ بهره میجویند خود را رام سازند.
***
دانشگاهها زبالهدان زیبائیاند که بر رویشان گاهی یک گیاهِ اصیل رشد می‌کند.
***
در جهان چیزی بیشتر از تأثیر مردانی که دارای فکری مسقلاند باعث وحشت نگشته است.
***
منهدم ساختن عقیدهای قاب گشته در ذهن سختتر از شکافتن یک اتم است.
***
زیباترین چیزی که ما میتوانیم کشف کنیمْ رمز و راز است.
***
ادامۀ تکاملِ علوم نتیجه تأثیر نهائی یک فرارِ دائمی از برابر شگفتیست.
***
اگر میتوانستم پیامدها را حدس بزنم ساعت‌ساز میگشتم.
***
کسی که دیگر نتواند شگفتزده گرددْ روحش قبلاً مرده است.
***
بزرگترین اختراع ذهن بشری؟ ــ ربح مرکب!
 
کلمات قصار از وودی آلن
بعضی از مردم به این دلیل فقیر باقی میمانند، زیرا تمام سعیشان را به کار میبرند تا بعنوان آدم ثروتمندی بحساب آیند.
***
زن زندگی را پیدا کردن قشنگ است، اما شناختن چند زن بیشتر قشنگتر است.
***
راستی چطور آدم میتواند چهل سال متأهل باقی‌بماند؟ به نظر می‌رسد این کار معجزهای بالاتر از دو نیم شدنِ دریای سرخ باشد، گرچه پدرِ سادۀ من این کار را مهمتر میداند.
***
راز موفقیت؟ از دیگران متفاوت بودن.
***
و من از خودم پرسیدمْ آیا خاطره چیزیست که آدم دارد یا چیزیست که آن را از دست داده است ...
***
مطمئنترین تفاوت بین برنامه‌های تلویزیونهای مختلف هنوز هم گزارش وضع آب و هواست.
***
من نمیخواهم در شهری زندگی کنم که تنها دستاورد فرهنگیاش این باشد که بشود وقتِ قرمز بودن چراغ راهنما به سمت چپ پیچید.
***
خودارضائی یعنی سکس با کسی که آدم واقعاً دوست دارد.
***
عکسالعمل‌هایم خیلی ناجورند. یک بار ماشینی زیرم گرفت که پنچر بود و دو نفر آن را هُل میدادند.
***
من او را خیلی خوب میتوانم به یاد آورم. او کوچکترین پسر کلاس بود. و او خیلی مهربان بود، اما در برابر هیچ قدرتی سر خم نمیکرد. من هنوز میدانم که او یک بار یک خودنویس دزدیده بود. من نمیخواستم او را افشا کنم، بنابراین در حضور همکلاسیها گفتم: حالا ما همگی چشم‌هایمان را میبندیم و کسیکه خودنویس را برداشته است باید آن را پس بدهد. در حالیکه ما همگی با چشمان بسته نشسته بودیم او خودنویس را پس داد، اما موقعیت را مناسب دید و تمام دخترها را دستمالی کرد.
***
حقیقت این است که هرگز در جهان مردم قابل توجهِ زیادی وجود نداشته است. اکثر مردم فقط به کسی که اتفاقی کنارشان ایستاده است تکیه میدهند ــ و میپرسند چه باید بکنند.
***
تو نمیتوانی با یک نشیمنگاه سوار بر دو اسب شوی.
***
انسان از دو نیمه تشکیل شده است ــ از مغز و بدن. بدن اما لذت بیشتری میبرد.
***
من از مرگ وحشتی ندارم. فقط مایل نیستم وقتیکه اتفاق میافتد حضور داشته باشم.
***
انسان تنها با نان زندگی نمیکند. بعد از مدتی احتیاج به یک نوشیدنی هم دارد.
***
انسانهائی که میخواهند از کار جهان سر دربیاورند باعث تعجبم میگردند، در حالیکه راه خود را در محلۀ چینی‌ها پیدا کردن بقدر کافی دشوار است.
***
من در یک دورۀ تُندخوانی شرکت کردم و حالا قادرم <جنگ وصلح> را در بیست دقیقه بخوانم. کتاب نوشتهای مربوط به روسیه است.
***
من به آینده خیلی فکر میکنم، زیرا محلیست که بقیه زندگیم را در آن خواهم گذراند.
 
کلمات قصار از برشت
وقتی یک دوست میرودْ باید در را بست، وگرنه خانه سرد میشود.
***
بانکزنی یک اقدام آماتورانه است. حرفهایهای واقعی یک بانک تأسیس میکنند.
***
کارمندان بانک دقیقتر از دوستداران‌ـ‌کتاب میخوانند ــ آنها این را بهتر می‌دانند که چه ضرری از خواندن سرسری میتواند ناشی گردد.
***
اینهمه گزارش. اینهمه پرسش.
***
آنچیزی را که از پی مشکلات میآید و در جلوی عمل حرکت میکندْ تفکر نامند.
***
فنلاندیها دو زبانه سکوت میکنند.
***
بهار در راه است.
ای مسیحی از خواب برخیز!
برف در حال ذوب شدن است.
مرده‌ها استراحت میکنند و آنچه هنوز نمرده است حالا دست به کار میگردد.
***
اجازۀ فاسد شدن به کسی ندادن، همچنین به خود. برای همه شادی خواستن، همچنین برای خود. این خوب است.
***
جهان را تغییر ده؛ جهان به آن محتاج است.
***
کارتاژ بزرگ سه جنگ برپا ساخت. پس از اولین جنگ هنوز قدرتمند بود. پس از دومین جنگ هنوز هم قابل سکونت بود. پس از سومین جنگ اما دیگر چیزی از آن برجای نبود.
***
بجای ترس از مرگ بهتر است از این زندگی ناکافی و ناقص ترسید!
***
از آقای کاف پرسیده شد: "وقتی شما یک انسان را دوست دارید چکاری برایش انجام میدهد؟"
آقای کاف جواب داد: "من از او یک طرح میکشم و تلاش میکنم که شبیهاش گردد."
"کی؟ طرح؟"
آقای کاف جواب داد: "نه، انسان."
***
کسیکه A میگوید نباید حتماً B را هم بگوید. او میتواند این تشخیص را بدهد که گفتن A اشتباه بوده است.
***
یک نمایش مدرن نباید به این خاطر که تا چه اندازه از عادات مردم را ارضاء می‌سازد قضاوت شود، بلکه به این خاطر که چه اندازه این عادات را عوض میسازد.
***
وای بر آنانکه تحقیق نکرده حرف میزنند.
***
Me-ti به Tu-fu گفت: بهتر است بجای <جاودان> بگوئی <برای زمانی>، بجای <من میدانم> بگوئی <من امیدوارم> و بجای <من نمیتوانم بدون این و آن زندگی کنم> بگوئی <من بدون این و آن سخت زندگی میکنم>. بعد با اطمینان زندگی میکنی و میگذاری که دیگران هم مطمئنتر زندگی کنند.
***
مردی که چیزی برای گفتن دارد و شنوندهای نمییابد روزگارش خوب نیست. روزگار مردمی که کسی را نمییابند که به آنها چیزی بگوید سختتر است.
***
آیا این ساده‌تر نیست که دولت مردم را برکنار و مردم دیگری را انتخاب کند؟
***
برای پیروزی بر کارهای سخت باید آنها را آسان پنداشت.
***
حقیقت را فقط با فریب میتوان گسترش داد.
***
وقتی حقیقت برای اثبات خویش ضعیف است باید دست به حمله بزند.
***
باید عادت به بحث و گفتگو در بارۀ مسائلی را که نمیشود با صحبت کردن در بارهشان تصمیم گرفتْ ترک کرد.
***
کسی که حقیقت را نمیشناسد احمقی بیش نیست. اما آنکه حقیقت را میشناسد و آن را یک دروغ مینامد تبهکار است.
***
وظیفۀ علم گشودن دری به سوی حکمت نامتناهی نیستْ بلکه نشاندن مرزی میان خطاهای بی‌نهایت است.
***
آدم دارای لباسهائیست که میشوردشان. آدم دارای واژههائیست که هرگز شسته نمیگردند.
***
خانمها و آقایانْ بجنبید، پایان داستان را خودتان بیابید! باید پایان خوبی آنجا باشد، باید، باید، باید!
https://www.youtube.com/embed/8wVD8A1zp2k

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر