دو کلمه هم از مادر عروس!

نقاشی که زن زیبائی را بر بوم نقاشیاش میکشد، همواره در برابر دیدگانش مدلی زیباتر از نقش نشسته بر بومش ایستاده است ...
***
خود را عاشق هنر میپنداشت، از سر و کول خانهاش عکس و مجسمههای زنان و مردانی لخت از هنرمندانی معروف را که بابت خریدشان مبالغ هنگفتی پرداخته بود بالا میرفت، اما با عکسهای هنری زن زیبای هموطنش مشکل داشت و از این میترسید نکند دخترش این زن را سرمشق خود قرار داده و روزی هوس مدل شدن به سرش افتد!
***
و جالبتر اینکه تمام این هیاهو بخاطر آن عکس هنری اما برای همسایه دیگر ما که فرزندانش همگی مذکر بودند از اهمیت خاصی برخوردار نبود!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر