صبحانه.(39)

وقتی با مرغان عشقم از تو حرف میزنم و یکی از آنها با شوخی بیمزهای حرفم را قطع میکند و من عصبانی میشوم، همگی با هم تند و تند میخوانند "دیوونه باز عاشق شده!" و به من میخندند.
***
من همیشه فکر میکردم خدایِ تنبلیام، اما دیروز این رفیق نازنینم اشتباه بودن این فکر را به من ثابت کرد و نشانم داد که در این کار امام هم نیستم. دیروز برای درمان ناراحتی روحیاش پیش خانم روانپزشک رفته بود. قرار بر این بود که از طریق گفتگو مشکلش حل گردد، اما او بعد از چند دقیقه از روی تنبلی به خانم روانپزشک پیشنهاد داده بود که بجای کندوکاوِ دوران دورِ کودکی و گفتگو در باره آنها هیپنوتیزش کند تا سریع و راحتتر مشکل اصلی پیدا و حل گردد!
***
این هم از جملههای قصار همین رفیق تنبل بنده است که برای به تور انداختن دختران بیگناه همیشه به کار میبرد: به اندازه سه تا مردِ عاشق دوستت دارم!
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر