هانس کریستین آندرسن.(7)

فانوس خیابانی پیر.(3)
در روز بعد ـ ـ بله، روز بعد را میتوانیم جا بیندازیم ـ در شب بعد فانوس بر روی یک صندلی راحتی قرار داشت، و کجا؟ ـ در خانه نگهبان پیر. او از اعضای محترم شورای شهر بخاطر سالیان دراز خدمت وفادارانهاش تقاضا کرده بود به او اجازه نگهداشتن فانوس قدیمی را بدهند. آنها به او خندیدند، اما بعد تقاضایش را پذیرفتند، و حالا فانوس بر روی صندلیِ راحتی نزدیک به اجاقِ گرم نشسته بود. چنین به نظر میآمد که انگار فانوس در اثر گرما بزرگتر شده است، او تقریباً تمام صندلی را پُر کرده بود. زن و شوهر سالخورده هنگام خوردن شام به خود میگفتند: کاش فانوس پیر هم جائی در کنار میز میداشت، و دوستانه به او نگاه میکردند.
آنها البته در یک زیرزمین زندگی میکردند، به اندازه طول دو دست در عمق زمین، آدم برای رسیدن به اتاق باید از راهروی سنگفرش‌شدهای عبور میکرد، داخل اتاق گرم بود، زیرا آنها پارچه کلفتی را با میخ به در کوبیده بودند. اتاق تمیز و شسته و رفته دیده میشد، به دور میلههای تختخواب و به دو پنجره کوچک نزدیک سقف پرده آویزان بود. بر روی کناره پنجرهها دو گلدان عجیب که ملوان کریستین از شرق و غرب هندوستان با خود به خانه آورده بود قرار داشتند؛ آنها دو فیل ساخته شده از خاک رس و فاقد پشت بودند، و از خاکی که درون شکم فیلها ریخته شده بود، یکی از زیباترین تَرِهها از پُشتِ نداشتۀ فیل سبز شده و بالا آمده بود که باغ آشپزخانۀ این دو سالخورده به شمار میآمد و گل شمعدانیِ بزرگ رشد کرده از همان قسمتِ فیلِ دوم باغ گلشان بود.
بر روی دیوار یک عکسِ بزرگ رنگی «کنگره وین» آویزان بود، آنجا قیصرها و پادشاهان در کنار هم نشسته بودند! و یک ساعت از شوارتسوالد که همیشه جلو میافتاد و زن و شوهرِ پیر معتقد بودند که بهتر از آن است که عقب بیفتد. آنها شامشان را میخوردند، و همانطور که قبلاً گفته شد فانوس پیر بر روی صندلیِ راحتی کنار اجاقِ گرم قرار داشت. چنین به نظر فانوس میآمد که انگار کُلِ جهان برعکس شده است.
و هنگامی که نگهبان به او چشم میدوخت و از آنچه آن دو با هم در باران و برف و در شبهای کوتاه و روشنِ تابستان تجربه کرده بودند تعریف میکرد و میگفت فقط وقتی با خیال راحت به زیرزمین بازمیگشته که میدانسته برای فانوسِ پیر همه چبز روبراه است، در این وقت فانوس پیر میتوانست هر آنچه را که نگهبان حکایت میکرد طوری که انگار جلوی چشمانش در حال رخ دادنند کاملاً واضح ببیند. بله، باد واقعاً هدیه بسیار عالیای برای روشن ماندنِ درون به فانوس داده بود.
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر