نمونه‌ای از آرامش انگلیسی.


پدیده دوروئی از وقتی انسان به یاد میآورد ماده خام خوبی برای طنزپردازان بوده است. بخصوص انگلیس بعنوان سوژهای مناسب خود را به اثبات رسانده است، البته نه فقط برای طنزپردازانی که خود تحویل جامعه داده است. و حالا من هم مایلم سهم کوچک خود در این باره را انجام دهم.
این فرصت را حرمت هممرز ستایشی که امپراطوری بریتانیا به یکی از عقب ماندهترین کشورهای این سیاره ــ به عربستان صعودی که یکی از شیخنشینها در کویر است ــ احساس میکند برایم فراهم آورد. من به انگلیسیها سهم کوچک انتقادیم را برای چاپ پیشنهاد کردم، اما آنها آن رد کردند. دیگر چارهای نداشتم بجز آنکه به خانه بروم و در باغچهام برای پیدا کردن نفت حفاری کنم.

اولین خبر موثق در باره حراج علنی ادوین مککینزلی، دبیر دوم سفارت سلطنتی انگلیس در ریاض را یک خبرگزاری عربستان صعودی گزارش کرد و در انگلیس باعث مقداری شور و هیجان گشت.
از مککینزلی یازده بطر لوسیون بعد از اصلاح صورت کشف شد که دارای بیش از %60 الکل بودند. دبیر سفارت به 470 ضربه شلاق محکوم و بعد از اجرای حکم در میدان مرکزی ریاض بعنوان برده به عموی مادری پادشاه به نام شیخ محمود ابو بوبا فروخته میشود. قیمت فروش مبلغ اندکی در حدود 15 Guinea بود.
این از حقایق. اما آدم نباید آن را احساسی قضاوت کند، بلکه در چارچوب جهانی.
یک یادداشت داخلی وزارت امور خارجه روشن میسازد که دبیر سفارتخانه با ضربات شلاق بر باسن لخت خود و بعد با فروخته شدن بعنوان برده با صراحت موافقت کرده بوده است. با وجود آنکه او را در حین مصرف آن مایع الکلی غافلگیر ساخته بودند، اما به او ــ بدون شک بخاطر رابطه اقتصادی تنگاتنگ بین عربستان صعودی و انگلستان ــ ترحم قابل توجهای کردند. به او اجازه انتخاب دادند، از او پرسیدند که آیا میخواهد چشمانش را دربیاورند و بعد سرش را از بدن جدا سازند یا اینکه ترجیح میدهد بعنوان برده به زندگی ادامه دهد. مککینزلی داوطلبانه امکان دوم را برگزید.
بعلاوه قابل تأمل است که مجازات تحت توجه دقیق به مقررات آئیننامه کنوانسیون ژنو انجام پذیرفت. دولت انگلیس هم آن را کاملاً به رسمیت شناخته است. وزیر امور خارجه در جواب سؤال مجلس در این رابطه توضیح داد: "من در موقعیت مطلوبی هستم و میتوانم به عرض نمایندگان محترم برسانم که در تمام مدت اجرای مجازات یک پزشک دولتی نیز حضور داشته است و دیگر اینکه مقامات عربستان صعودی دو مؤذن را مأمور ساخته بودند تا با سورههای قرآن جریان انجام مجازات را همراهی کنند. بعلاوه محکوم بعد از ضربه صد و بیستم بیهوش گشت، بطوری که باقیمانده ضربات شلاق را بدون فریاد و درد تحمل کرد. ما میتوانیم به او افتخار کنیم."
کونتهـکینزلی، آنطور که دبیر کنسولات از زمان شروع شغل جدیدش نامیده میشود، بزودی بهبود مییابد و بخشی از گوشت نشیمنگاهش را ــ گرچه دیگر نه برای نشستن ــ دوباره بدست میآورد. شیخ ابو بوبا از او راضیست و به او اجازه داده است چتر شخصی خود را نگهدارد. در حال حاضر کونتهـکینزلی از 182 فرزند شیخ نگهداری میکند و مدیریت لباسهای زیر آنها را به عهده دارد.
در حالیکه نمایندگان محافل جامعه اقتصادی اروپا در آستانه کنفرانس اوپک و مشکلات رو به افزایش تأمین نفت خود را به شدت نگران نشان میدادند، با کمال تأسف بخشی از مطبوعات انگلیس به عدم دخالت ارائه شده بی توجه ماند. ساندی تلگراف با تیتر درشتی پرسید "15 Guinea برای یک دیپلمات با تجربه؟ یک شتر جوان ارزشش بیشتر از این است!" روزنامه تشخیص داده بود که دبیر سفارتخانه بخاطر ظاهر مردانه و اندام ورزشکارانهاش باید بعنوان برده درجهیک به حساب آید. مقاله اینطور به پایان میرسد "مبلغ پرداخت شده برای او یک توهین به کرامت ملی ما است و  فقط میشود آن را با چندرقاز حقوقی مقایسه کرد که اسرائیلیهای فاتح در سرزمینهای اشغالی به نیروهای کار عرب میپردازند."
روزنامه میانهروئی از جنبه حقوق بینالملل به این ماجرا میپردازد: "تکلیف بچههای کونتهـکینزلیز، اگر صاحبش او را با یک برده زن به ازدواج وادارد چه میشود؟ آیا کودکان او شهروند انگلیساند یا عربستان صعودی؟ دادستان، که ما از او در این باره سؤال کردیم بر این عقیده بود که میتواند تابعیت عربستان صعودی به آنها تحمیل شود، بدون آنکه دولت علیاحضرت از نظر قانونی امکان مطمئنی برای دخالت داشته باشد. ما مایل نیستیم انکار کنیم که این موقعیت برای ما نگرانی عمیقی ببار آورده است."
در مقابل حرفهای تیزتری نیز به گوش میرسید.
برای مثال "The Jewish Chronicle" فرستادن نیروی دریائی به آبهای عربستان صعودی را درخواست میکند، اما با مخالفت شدید مجلس لردها مواجه میشود، و با مشورتی که با وزارت بازرگانی صورت گرفت تصمیم بر این گرفته شد که بجای فرستادن کشتیهای جنگی کاتالوگ مصوری از جدیدترین تولیدات صنایع نظامی بریتانیا به ریاض فرستاده شود. به همین شکل یک بحث در باره قطع رابطه دیپلماتیک با آفریقای جنوبی هم بی نتیجه میماند. و بعلاوه چندین سخنران به این نکته اشاره کردند که جریان کونتـکینزلی تنها مورد استثنائی نمیباشد. طبق گزارشات سری سازمان ضد جاسوسی انگلیس او با دو مهندس آمریکائی که بخاطر مستی فروخته شده بودند در یک اتاق زندگی میکردند. یک دیپلمات دیگر انگلیسی به نام سِر توبیاس (توبی) میددلبوروق، سه سال پیش در اثنای یک سفر نیمه رسمی همراه با سکرتر زیبایش در عربستان صعودی مفقود شدهاند و گفته میشود که بعنوان نگهبان حرمسرای یک شیخ ناشناس به خدمت مشغول است. از وضعیت سکرتر زیبای او خبری در دست نیست.
وزیر اقتصاد و دارائی بدون هیچ دلیل خاصی اظهار میکند: "یک ضربالمثل عربی میگوید که یک خرید انجام گرفته شده فقط از طرف خدا میتواند باطل اعلام گردد." همسر کونتهـکینزلی عقیده دیگری داشت و پیشنهاد خریدن شوهرش از آبو بوبا باعث دستپاچگی شدید دولت میشود. شیخ جوابی نمیدهد. مأموری که از طرف صلیب سرخ به ریاض فرستاده شده بود در حقیقت به مقصد مورد نظر میرسد، اما از آن زمان به بعد دیگر هیچ خبری از خود نمیدهد؛ حدس زده میشود مفقود شدن او با کمبود فصلی برده در بازار برده فروشان عربستان صعودی در ارتباط باشد. وزارت امور خارجه تحت فشار افکار عمومی پیام پر انرژی، اما مؤدبانه زیر را برای خالد شاه میفرستد:
"دولت علیاحضرت رفاه فیزیکی کونتـکینزلی برده را امری پر اهمیت تلقی میکند و مایل است خوشبینانه امیدوار باشد که اگر قرار است اقدامات انضباطیای در مورد فرد مذکور اجرا شود، باید شدیداً طبق موازین بینالمللی رفتار با برده‏های تازه کار انجام گیرد."
از این گذشته دولت از تمام امکانات موجود دیپلماسی مخفی استفاده (روشی که همیشه مؤثرتر از تظاهرات پر سر و صداست) و به هر طریقی تلاش میکند تا سرنوشت مک‎‎ـکونته را سبکتر سازد. برای مثال کوشش کردند تا از او بعنوان کمک آشپز استفاده شود، بدون آنکه اصراری در باز کردن زنجیرها از پایش بکنند؛ تا بدین وسیله از فرار احتمالی او که میتواند در روابط خوب دو کشور دوست تأثیر منفی بر جای گذارد جلوگیری کنند. چند تن از نمایندگان محافظهکار پیشنهاد دادند که با محدود ساختن مصرف ویسکی شاهزادههای آل صعود هنگام بازدید از انگلیس آنها را تحت فشار اخلاقی قرار دهند. این پیشنهاد تعقیب نشد، زیرا متوجه گشتند که تقریباً تمام کارخانجات تولید ویسکی در مالکیت عربستان صعودیست. وزرای کشورهای عضو اوپک در آن زمان کنفرانس خود را آغاز کرده بودند. فروشگاههای بزرگ و پیشرو انگلیسی کاتالوگهای خود را به زبان عربی به چاپ رساندند. مبلغ سپرده عربها در بانکهای انگلیس به 8 میلیارد پوند بالغ میگردید. تراز تجاری بهبود اندکی را نشان میداد.
تحت چنین شرایط مفرحی یک کارمند عالیرتبه وزارت امور خارجه پیشنهاد میدهد که او را با کونتهـکینزلی تاخت بزنند. این پیشنهاد با تشویق عمومی روبرو میگردد ــ اما، آنطور که بعد دیده شد این تشویق زود هنگام بود: سفیر عربستان صعودی به دیدار این کارمند میرود، دندانهایش را بررسی میکند، و او را با کلمات "غیر ممکن است" پس میفرستد.
اما وزارت امور خارجه بیکار ننشست. تحت عنوان "حقوق و وظایف بردها" یک کتاب مرجع برای دیپلماتهای خود به چاپ رساند، که ما چند نکته از آن را نقل قول میکنیم:
"هنگام مجازات جسمانی لب بالا را سفت نگاهدارید و عضلات کمر را شل سازید. توصیه میشود هر از گاهی فریادی از درد کشیده شود، تا از این طریق رضایت مأمور مجازات برآورده گردد.
"استفاده از وازلین یا پماد مشابهای روند بهبود را تسریع میبخشد."
"خود را به آقا و صاحبی که بعنوان برده خدمت میکنید بر روی چهار دست و پا نزدیک سازید (یا بر روی شکم بخزید)."
"هنگام دریافت دستورات سعی شود در نهایت دقت و کوتاه جواب داده شود:
!yes Massa!، Thank you، Ma'am و مانند اینها."
"همواره در رفتار خود شأن انگلستان را حفظ کنید، زیرا که شما نماینده به فروش رسیده‎‎اش میباشید."
رویهمرفته اجازه است گفته شود که افکار عمومی انگلیس این ماجرا را تمام شده میبیند و فقط هنوز برای این سؤال علاقه نشان میدهد که عاقبت چه وقت اسرائیل تمام سرزمینهای اشغالی را ترک خواهد کرد.
_ پایان _

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر