داستان‏‌های عشقی.(34)


عطر گل یاسمن.(1)
بانوی جوان زیبائی که در آلاچیق پیانو می‌‏نواخت، خیلی خوب آگاه بود که بر روی این نیمکت سنگی شاعر نشسته است و از رنج عشق بی‌‏ثمرش در رنج است. او می‌‏دانست که شاعر او را به خاطر زیبائیش مانند پسربچه‌‏ای دوست می‏‌دارد، و عشق شاعر برایش آیینه‌‏ای تازه و خوش‏آیند برای افسون کردن خودش بود. بانوی جوان هر شب یک گل رز بزرگ روی پیانو پیدا می‏‌کرد، یک گل رز سنگین و خوش عطر زرشکی رنگ که شاعر با دستان خود در وسط کلیدهای سیاه و سفید و گنگ پیانو قرار می‏‌داد. و او قبل از نواختن باید گل را برمی‏‌داشت، باید گل رزِ شاعر را در دست می‏‌گرفت و به او فکر می‏‌کرد. و این بار به همراه گل چند شعر هم آنجا قرار داشت که بر روی یک ورق کاغذ سفید با حروفی مختصر، در یک ردیف و زیر هم نوشته شده بودند، هر شعر با یک امضاء جدید که همگی اشاره به شاعر و شیفتگی‏‏‌اش می‏‌کردند. در هر شعر اما حرفی در باره گل‏‌های رز آمده و یک اشاره هم به اینکه گل‏‌های رز سرخ در شکوه و رزهای سفید در لطافت سرآمدند شده بود.
و این مسلماً از هر جهت مطابق میل بانوی جوان بود، زیرا او کارهای شاعرانه و عاشقانه‌‏ای را که زیبا و ساده درک می‌‏گشتند و ارتباطی چاپلوسانه با زیبائی وی به همراه داشتند را خیلی دوست می‏‌داشت. همچنین راحت می‏‌شد از شعرها متوجه گردید که شاعر تمام روزش را به خاطر آنها صرف کرده است؛ شعرها از فرمی ناب و دقیقاً میزان برخوردار بودند و به خاطر واژه‏‌ها و قافیه‏‌های نادر خود مانند یک زیور طلای متشکل از برلیان می‌‏درخشیدند. از آنجائی که این اشعار توسط چشمان زیبا و راضی یک زن خوانده می‏‌شدند و توسط انگشت‌‏های دست گلگونِ زنی در پارچه‌‏ای ابریشمی نگهداری می‌‏گشتند، بنابراین سرنوشت رشک‌‏آوری نیز داشتند.
بانوی جوان مکث طولانی‏‌ای می‌‏کند. خود را ابتدا با گل رز باد می‏‌زند و سپس با ورق کاغذ حاوی اشعاری که مورد علاقه مخصوصش قرار گرفته بودند. و بعد چند لحظه‏‌ای در دفتر نُت می‌‏گردد، عاقبت یکی از نُت‏‌ها را انتخاب کرده و دفتر را روی جا نُتی که شبیه به یک گیتار ساخته شده بود قرار می‌‏دهد و دوباره شروع به نواختن می‏‌کند. یک قطعه کوچک و ملیح از موتزارت. موسیقی لطیف خود را با گامی مطمئن و ظریف حرکت می‌‏داد، انعطاف‏‌پذیر، اما بدون حرکتی تند و خشن، با تعجب دوستداشتنی‌‏ای از طنین خوش‌‏آهنگ خویش تبعیت می‏‌کرد. مخصوصاً صدایِ باسی که به نظر می‏‌آمد غالباً همراهی کردن با واریاسیون‌ها فراموشش گشته و شاد و اندیش‏ناک با صدای زیرش قطعۀ شاد اصلی را تکرار می‏‌کرد، مانند یک پیرمرد با نشاطی که رقاصانِ جوان را تماشا می‏‌کند.
ــ ناتمام ــ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر