عطر گل یاسمن.
ابرهای سبکِ شبانگاهی بر بالای تاجهای درختان بلند در میان
آسمانِ معتدل آهسته در حرکت بودند، و ماه بر بالای ابرهای ناپایدار آرام و درخشان آویزان
بود و بیصدا نور میافشاند.
در باغها و در پارکِ تاریک انواع رایحهها در بادی ملایم
موج میزدند و با هم در حال رقابت کردن بودند. عطر اصیل گلِ چای خود را سبک و بیتکلف
در هوا پخش میکرد، در کنارش گل میخک بال بال زنان و فرار بویِ سرکشِ شگرف و پرشوری میپاشاند،
شرجی و قوی رایحۀ گل آفتابگردان بود و گل یاسِ بنفش بوئی غنی و آرام میداد.
اما غنیتر، قویتر، برافروختهتر و پُر شورتر از تمام رایحهها
بوی عطر گل یاسمن در هوا موج میزد، همان رایحۀ شیرینتر از شیرین و تسخیر کنندهای
که به قویترین هیجان جادوئی یک شب تابستانی تعلق دارد. رایحهاش در امواج گستردهای
تا عمق پارک قدیمی، گیج کننده، گرم و پر اشتیاق به سان ابری از افکار عاشقانۀ مشتعل
جریان داشت.
از میان پنجرههای روشن آلاچیق صدای نواختن پیانو به بیرون
درز میکرد. طنین ضعیف و آرامش از میان پردههای قرمز رنگِ پنجره باز به این سمت جاری
گشت، سبک و شاد به همراه سایههای گرم چراغها از بالای سر پلههای پهناور و سنگی راه
ورودی پارک، و از بالای گلهای سرخ و بوتههای یاسمن پرواز کرد و گذشت. و عاقبت، نوای
لطیف موسیقی که حالا دیگر کاملاً آهسته و سبک گشته بود از میان میدان کم نور و مسیرهای
عبور پارک تا عمق تاریکتر ساقه درختان به پرواز آمد. در آنجا آخرین امواجهای رایحه
در حال پرواز گلها و ریتمهای تجزیه گشته لطیف و تابخوران از هم جدا میگردند و خود
را در میان تاریکی شاخ و برگهای گسترده، در میان درخشش شفاف ماهِ آسمانِ لاجوردی رنگ
و در میان اموج آهسته و آسوده سکوتِ گرم شب گم میسازند.
ماه در میدان درختان شاهبلوط که راه ورودی به پارک را تشکیل
میداد بیضیای نافذ و شفاف از نور سفید بر روی زمین نقاشی کرده بود، و در قسمت سایهدار میدان که کاملاً تاریک بود یک نیمکت سنگی قرار داشت.
ــ ناتمام ــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر